تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ من وباباي شهيدم 
يادنامه کردستان

....به ماگفتندحتمابايدچاي بخوريد.يک کتري کهنه روي آتش بود،

رنگش مثل زغال سياه بود.دوتاچايي دادندخورديم.آنقدرخوشحال شده بودند،انگاردنيارابه آنهاداده بوديم.

من نتوانستم تحمل کنم خداحافظي کردم.

درراه برگشتن چقدرناسزانثارسرمايه دارها،فئودالهاودنياپرستان که نکرديم.

دعاي مااين بودکه:خداياهرچه زودترفقرراازجامعه ماريشه کن کن.

اگراينهاازلحاظ مادي وفرهنگي تقويت مي شدند،ديگراين گروهکهاي خائن نميتوانستندبرآنهاتسلط پيداکنند.

همش درفکربودم اماجزخدمت چه کاري ازمن برمي آمد!!