خوشا آنان که با عزت زگيتي
بساط خويش برچيدند و رفتند
زکالاهاي اين آشفته بازار
محبت را پسنديدند و رفتند
خوشا آنان که در ميزان وجدان
حساب خويش سنجيدند و رفتند
نگرديدند هرگر گرد باطل
حقيقت را پسنديدند و رفتند
خوشا آنان که از پيمانه دوست
شراب عشق نوشيدند و رفتند
خوشا آنان که در راه عدالت
بخون خويش غلتيدند و رفتند
خوشا آنان که بذر آدميت
در اين ويرانه پاشيدندو رفتند
چونخل بارور برتنگدستان
ثمر دادند و بخشيدند و رفتند
زجزر و مد اين گرداب هايل
سبکباران نترسيدند و رفتند
خوشا آنان که پا در وادي حق
نهادند و نلغزيدند و رفتند
زتقوي جامه در برکن که پاکان
زتقوي جامه پوشيدند و رفتند
مشو غافل که پاداش بدو نيک
زگيتي رفتگان ديدند و رفتند
خوشا آنان که بار دوستي را
کشيدند و نرنجيدند و رفتند
(رسا ) در راه خدمت باش کوشا
خوشا آنان که کوشيدند و رفتند