درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
 
+ روياي خيس 
بهار تکرار گل است و بهشت تکرار بهار///

اگر در اين سال جديد بهار را با ضريب///

بي نهايت در خود تکرار کنيم///

بهشت همين جاست.///
+ روياي خيس 
عيد است ولي بدون او غم داريم ///

عاشق شده ايم و عشق را کم داريم///
+ روياي خيس 
مايلم برايت رويايي باشم و دور دست /////

عشقي باشم در دل نه در سر /////

و يک دليل براي انديشه در زندگيت /////

نه براي روزمردگي و يک خاطره در فردا !///// [گل][لبخند]
+ روياي خيس 
کاش ميشد اشتباه هرگز نبودش در جهان/////

داستان زندگاني را بي غلط حتي نوشت/////

کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود/////

کاين همه اي کاشها بر دفتر دلها نوشت/////[گل][لبخند]
+ روياي خيس 
در دل درديست از تو پنهان که مپرس/////

تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس/////

با اين همه حال و در چنين تنگدلي/////

جا کرده محبت تو چندان که مپرس///// [گل][لبخند]
+ روياي خيس 
سلام شبتون رويايي


مراقب حرف هايتان باشيد/////

وقتي زده شدند /////

فقط قابل بخشش هستند/////

نه فراموش شدن//// [گل][لبخند]
+ nasser 
مي داني..؟
آدم هاي ِ ساده..
ساده هم عاشق مي شوند..
ساده صبوري مي کنند..
ساده عشق مي وَرزَند..
ساده مي مانند..
اما سَخت دِل مي کنند..
آن وقت که دل ِ مي کنند..
جان مي دَهند..
سخت ميشکنند..
سخت فراموش ميکنند..
آدم هاي ِ ساده…..
ياصاحبـــــــ الزمــان(عج)
دل پريشونم پريشونم که اربــابم نيـــــــــــــومد
بعد عمري عاشقي حتي يه شب خوابم نيومد
آسمـــــون عصراي جمعه مثل من بهونــه گيره
بارون گريه باهام حرفــــــ ميزنه که خيلي ديره
شرمنده مون نکنيد دوست عزيز
بسيار ممنونم واقعا زيبا
تا ابد شرمنده چشم انتظاري مادران و خون دل خوردن هاي پدران و غصه هاي فرزندانشان هستيم....
خداوندا....
به دل نگير اگر گاهي
زبانم از شکرتک باز مي ايستد!!...
تقصيري ندارد...
قاصر است
کم مي آورد در برابر بزرگي ات...
لکنت مي گيرند واژه هايم در برابرت
در دلم اما هميشه
ذکر خيرت جاريست!!....
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
كــــاش برگ آخر تقويم عشق
خبر از يك روز باراني نداشت
كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
كاش ميشد عشق را تفسير كرد
دست و پاي عشق را زنجير كرد
زندگي اين تاجر طماع ناخن خشک پير

مرگ را همچون شراب کهنه کم کم مي فروخت


در تمام سالهاي رفته بر ما روزگار

شادماني مي خريد از ما و ماتم مي فروخت


من گلي پژمرده بودم در کنار غنچه ها

گلفروش اي کاش با آنها مرا هم مي فروخت
همه لرزش دست و دلم
از آن بود که عشق پناهي گردد
پروازي نه گريز گاهي گردد
آي عشق آي عشق
چهره آبي‌ات پيدا نيست

و خنکاي مرحمي بر شعله زخمي
نه شور شعله بر سرماي درون
آي عشق آي عشق
چهره سرخت پيدا نيست

غبار تيره تسکيني بر حضور ِ وهن
و دنج ِ رهائي بر گريز حضور
سياهي بر آرامش آبي
و سبزه برگچه بر ارغوان
آي عشق آي عشق
رنگ آشنايت پيدا نيست

"احمد شاملو"


سلام

عيدتون مبارک

 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >