امشب من تو را خواهم با جامه ي تنهايي
من نيمي از اين شعرم با ظاهر شيدايي
امشب دل من با تو شعري است پر از غصّه
تو مالک اين شعر و من يک دل دريايي!
فصلي است پر انديشه در تقويم تقديرم
من مغلوب اين فصلم اين فصل شکيبايي
من شعله ي اين عشقم مي سوزم از اين اشعار
متروک ترين واژه در ديار دانايي