لبخند ها هرگز ملاک ِ شاد بودن نيست
هر تيشه اي بر دوش ، از فرهاد بودن نيست
هر جا که باشي منطق آيينه ها اين است
در چشم بودن ، معني در ياد بودن نيست
اي در قفس افتاده ، افسوسِ چه را داري؟
بيرون از اينجا ، درد ما آزاد بودن نيست
از عشق ديگر هر چه مي گويند افسون است
آوارگي جز طالع بر باد بودن نيست
هر کس نداند ، لطفعلي خان خوب مي داند
در جنگ ، پيروزي به پر تعداد بودن نيست
اي سرنوشت شوم ، جام شوکرانت کو ؟
اين خانه ديگر در خور آباد بودن نيست