برايت يک بغل گندم.....دلي خشنودازمردم
برايت قدرت آرش.....که دشمن رازني آتش
برايت سفره اي ساده.....حلال وپاک وآماده
برايت يک غزل احساس.....دوبيتي هاي عطرياس
برايت هرچه خوبي هستصميمانه دعاکردم.
يک شب خوب توآسمون يک ستاره ي چشمک زنون خنديدوگفت:
کنارتم تاآخرش تاپاي جون
ستاره ي قشنگي بودآروم ونازومهربون
ستاره شدعشق منومنم شدم عاشق اون
امازيادطول نکشيدعشق منوستاره جون
ابره اومدستاره رودزديدوبرد نامهربون
حالا شبها به ياداون زل مي زنم به آسمون
دلم مي خواد داد بزنم اين بودقول وقرارمون
تورفتي وازخودتم حتي نذاشتي يک نشون
شبي خواب ديدم باخداکنارساحل قدم مي زنم.
ردپاي هردوي ماروي ساحل بود.
وقتي برگشتم به گذشته نگاه کردم؛درموقع سختي
تنها يک ردپادرکنارساحل است
پس به خداگله کردم وگفتم:
چرادرموقع سختي مراتنها گذاشتي؟
خدا لبخندزدوگفت:
(فرزندم درآن موقع توبردوش من بودي.)