امشب دوباره شاعرت لوح و قلم دارد، علي!
بر دوش هر قافيه اش چندين علم دارد، علي!
در اينکه من ديوانه ام، عبد در ميخانه ام
شمعي و من پروانه ام، جاي قسم دارد علي؟
هرکس که تو يادش کني همواره آبادش کني
از غصه آزادش کني، هرکس که غم دارد علي!
جاروکشت حوريه شد، جايي براي من نبود
هر حجره ي صحن شما چندين خدم دارد علي!
أ أدخلُ يا مرتضي؟ اذن دخولم را بده
اين دل هواي بوسه بر درب حرم دارد علي!
با ختم ذکر نام تو حس تعبد ميکنم
اما چرا تسبيح من ده دانه کم دارد علي؟
بوي رطب مي آيد و مستي مضاعف ميشود
در زير ايوان نجف باب الکرم دارد علي!
اي واي اگر که مشرکي با جان خود بازي کند
تنها حريفش مرتضاست، بسکه جَنَم دارد علي!
خورشيد با خورشيد را تا که نبي پيوند زد
گفتا که از فردا دگر دلداده هم دارد علي
سلمان مِنّا اهل بيت، يعني بگو با هر عرب
بر خود منازي بعد از اين يار عجم دارد علي
"ممسوس در ذات" خدا بر ما مشخص ميکند
با حق تعالي فاصله يک - دو قدم دارد علي
ديگر نيازي نيست که هر شب غزل انشا کنم
اصلاً خيالم راحت است تا محتشم دارد علي