منصب فرمانروايان جهاني هيچ و پوچ است
چون امير و سيد و سردار ما مي آيد آخر
اين كوير خشك ما چون باغ جنت مي شود
باغبان گلشن و گلزار ما مي آيد آخر
اي همه چشم انتظاران اين شب تمام است
از افق آن ياور بيدار ما مي آيد آخر
گرچه شب تاريك و طولاني است اما عاشقان
با سحر خورشيد شام تار ما مي آيد آخر
هر چه ما نالايقيم انوار اماآن امام
مهربان است و زپي ديدار ما مي آيد آخر