از عشق تو گفتيم و نمک گير شديم
تا ساحل چشمان تو تکثير شديم
گفتند غروب جمعه خواهي آمد
آنقدر نيامدي که ما پير شديم
تا کي دل من چشم به در داشته باشد ؟
اي کاش کسي از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوي نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد