در جوار کوچه هاي انتظار دعايم کن، در تنگناي سرودن غزل هايم نمي دانم از چه غريبم که ديدگانم به غروب عشق مي مانند و به فکر کدامين لاله هستم که اشک در خاکريز چشمانم موج مي زند. نمي دانم در ساحل شب به جستجوي کدامين مهتابم و کرانه ي آسمان را به ديدار چه کسي نظاره گر شده ام!!! فقط مي دانم که باران در کنج نگاه تو آمدني است!!!
يوسف فاطمه اي زمزمه واپسين حياتم، بدان که ابهام اشک من تنديس حضور توست و غروب شعرهايم در سرا پرده انتظار،عبور غريبانه تو را گريه مي کند .......
گيرند همه روزه و من گيسويت جويند همـه هلال و من ابرويت از جـمله ايـن دوازده مـاه تــــمام يک ماه مبارک است آن هم رويت
گيرند همه روزه و من گيسويت
جويند همـه هلال و من ابرويت
از جـمله ايـن دوازده مـاه تــــمام يک ماه مبارک است آن هم رويت
از جـمله ايـن دوازده مـاه تــــمام
يک ماه مبارک است آن هم رويت