شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان(عج) رو ببينم؟
شاگرد: استاد ديشب دائم خواب آب ميديدم! خواب ديدم بر لب چاهي دارم آب
مينوشم،کنار نهر آبي در حال خوردن آب
هستم! در ساحل رودخانه اي مشغول...!
زمان(عج) ببيني...!
دلم گرفته آسمون ، نمي تونم گريه کنم شکنجه مي شم از خودم ، نمي تونم شکوه کنم
انگاري کوه غصه ها رو سينه من اومده باز داره باورم مي شه ، خنده به من نيوموده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بي کسي يه عمره که در به درم
حتي صداي نفسم ، مي گه که توي قفسم من واسه آتيش زدن يه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون، يه کم منو حوصله کن نگو که از اين روزگار،يه خورده کمتر گله کن
منو به بازي مي گيرن عقربه هاي ساعتم برگه تقويم مي کنه لحظه به لحظه لعنتم
آهاي زمين نچرخ تا آروم بگيره يه آدم شکسته تن
شب زيباي پرستاره ام را با هيچ روز تاريکي مبادله نمي کنم
شب توام با سکوت,
همدم اشک هاي من است.
شبي که همانند من از زندگي روزانه به تنگ امده است...
در سکوت بي پايانش,
در سبک بالي و انتظار زيبايش,
در درد دلها و بغض هاي اشنايش,
مرا از خود نمي راند!
او همچنان تنها ياور لحظه هاي شبانگاهي انتظار من است...
آقا بيا به خاطر باران ظهور کن!
وقتي براي بدرقه ي عشق ميروي از کوچه هاي خسته ي ما هم عبور کن
آقا بيا به خاطر مفهوم انتظار اشعار زاده ي دل ما را مرور کن
يا صاحب الزمان قدمت خير ، اَلعَجَل
يعني که اي تمام عدالت ظهور کن
پانزده خرداد يک نقطه عطفي است در تاريخ کشور ما که از همان وقت، شروع به فعاليت سياسي شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز کردند.