کي شود در ندبه هاي جمعه پيدايت کنم / گوشه اي تنها نشينم تا تماشايت کنم
مينويسم روي هر گل نام زيباي تو را / تا که شايد اين شب جمعه ملاقاتت کنم . . .
اللهم عجل لوليک الفرج
مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز / چشم در راه تو صاحبنظرانند هنوز
از هجر تو طبيعت ما گريه مي کند / چشم تمام آينه ها گريه مي کند
چشم انتظار آمدنت شير خوارهاي است / گهوارهاي به کرب و بلا گريه مي کند . . .
يا مهدي
يا اين دل شکستة ما را صبور کن / يا لا أقل به خاطر زينب ظهور کن
بازهم - صحبت فرداست قرارِ ما ها / بازهم - خير نديديم از اين فردا ها
چقدر پاي همين وعده ي تو پيرشدند / جگر "مادر ها " موي سر "بابا ها "
يا مهدي ادرکني
از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي / خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي . . .
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد / چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسيد / و جمعه روز تـفرّج براي مردم شد