آقــا دلم براي شـــما تـنـگ ميشود
وقتي که آسمان ز غمت رنگ ميشود
مولا براي ديدن يک لحظه ي رخت
دستم به ريسمان دعا چنگ ميشود
هر صبح جمعه از غم عشقت به ندبه ام
هر چند طول هفته دلم سنگ ميشود
يک روز با تو ? روز دگــــر با غريبــه ها
در من هميشه بر سر تو جنگ ميشود
بس طرح تازه مي کشم از روي ماهتان
صبح ولادتت همه پر رنگ ميشود
اما ز عصر نيمه ي شعبان که بگذرد
ذهنم اسير فتنه و نيرنگ ميشود
افسوس مي خورم که زبان و دلم دوتاست
با يک نگاه ? هر دو هماهنگ ميشود
پرسي ز من ؟ که با غم دوري چگونه اي؟
آقا دلم براي شما تنگ ميشود