بحر رحمت را يکدانه گُهر پيدا شد
نخل عصمت را پاکيزه ثمر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مژده ياران که شب نيمه ي ماه رمضان
قرص خورشيد به هنگام سحر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
عاشقان قدر بدانيد که پيش از شب قدر
بيت قرآن را قرآن دگر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
امشب از اهل سموات ندائي بر خاست
که در آغوش زمين قرص قمر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دامن ماه خدا، چشم محمّد روشن
علي و فاطمه را نور بصر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دامن فاطمه شد سبز به ميلاد حسن
صلوات همه بر حُسن خداداد حَسن
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
رمضان! قدر بدان ماه تمامت آمد
رحمت واسعه در سفره ي عامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
«چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي»
آن شب قدر که خورشيد به بامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مه رحمت، مه توبه، مه غفران، مه نور
که زهرا اختر تابنده، سلامت آمد

بانگ تکبير برآور که خدا چهره گشود
سرِ تسليم فرود آر، امامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
روزه دار! ار ندهي دل به تولاّي حسن
با خبر باش که اين روزه حرامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خوش ترين ذکر در اين ماه، ثناي حسن ست
مهر اين روزه ي سي روزه ولاي حسن ست
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
رمضان! شهر خداي احد ذوالمنني
رمضان! جان مني، عشق مني، قلب مني

شهرها شهر نکويان و تو شهر اللّهي
ماه ها جمله نجوم و تو مه انجمني

يازده ماه تمامند همه چشم به راه
که تو از چهره ي خود پرده به يک سو فکني
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
هفته و روز و مه و سال همه مي دانند
که زمان چون بدني هست و تو جان در بدني..................................
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

...

بحر رحمت را يکدانه گُهر پيدا شد
نخل عصمت را پاکيزه ثمر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مژده ياران که شب نيمه ي ماه رمضان
قرص خورشيد به هنگام سحر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
عاشقان قدر بدانيد که پيش از شب قدر
بيت قرآن را قرآن دگر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
امشب از اهل سموات ندائي بر خاست
که در آغوش زمين قرص قمر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دامن ماه خدا، چشم محمّد روشن
علي و فاطمه را نور بصر پيدا شد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دامن فاطمه شد سبز به ميلاد حسن
صلوات همه بر حُسن خداداد حَسن
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
رمضان! قدر بدان ماه تمامت آمد
رحمت واسعه در سفره ي عامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
«چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي»
آن شب قدر که خورشيد به بامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مه رحمت، مه توبه، مه غفران، مه نور
که زهرا اختر تابنده، سلامت آمد

بانگ تکبير برآور که خدا چهره گشود
سرِ تسليم فرود آر، امامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
روزه دار! ار ندهي دل به تولاّي حسن
با خبر باش که اين روزه حرامت آمد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خوش ترين ذکر در اين ماه، ثناي حسن ست
مهر اين روزه ي سي روزه ولاي حسن ست
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
رمضان! شهر خداي احد ذوالمنني
رمضان! جان مني، عشق مني، قلب مني

شهرها شهر نکويان و تو شهر اللّهي
ماه ها جمله نجوم و تو مه انجمني

يازده ماه تمامند همه چشم به راه
که تو از چهره ي خود پرده به يک سو فکني
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
هفته و روز و مه و سال همه مي دانند
که زمان چون بدني هست و تو جان در بدني

نه فقط ماه خدائي که خدا مي داند
مه پيغمبر و زهرا و عليّ و حسني
.....

...

سلام عليکم.

سلام عليکم


[گل]طاعات وعباداتان قبول درگاه الهي[گل]



[گل]رمضان، بهشت خدا شده ز گل جمال تو يا حسن [گل]/ يم علم و حکمت و معرفت، نمي از کمال تو يا حسن

تو علي، تو فاطمه، تو حسن، تو حسين يا که محمدي؟[گل] / که عيان جلالت پنج‌تن، بُوَد از جمال تو يا حسن . . .[گل]




با مطلب جديد کريمــــ اهلـــ بيتــ (عليه الســــلامــ) به روزم


التماس دعا

[گل][گل]
[گل]

نقاش خوبي نبودم...اما

اين روزها...

به لطف تو ...

انتظار را ديدني ميکشم...!

مواقع شادي ، ستايش “خدا”

مواقع سخت ، يافتن “خدا”

مواقع آرام ، پرستش “خدا”

مواقع دردناک ، اعتماد به “خدا”

و در تمامي مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن . . .

2از جبهه که به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام. پرسيد چرا روزه ايد؟ گفتم

: نذر است! نذر کردم که ان شاء الله سلامت برگردي! خنديد و گفت: پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد. بعد، تعريف کرد: با نه نفر ديگر، در يکي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شهيد شدند. وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي کردند که چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم