قصه اي دارم! غصه ام در دل آن جامانده گاه گاهي دل من ميگيرد بيشتر هنگام غروب در همان وقت خدا نيزپر از تنهايست جز خدا نيز کسي تنها نيست وخدايي که در اين نزديکيست در همين لحظه به هنگام طلوع که اذان سردادند من وضو خواهم ساخت... اشک چشمانم را تابه سر منزل زيباي حقيقت برسم