نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

چه ايده‌ي بدي بوده گرد ساختن ساعت. احساس مي‌کني هميشه فرصت تکرار است : قرار بوده 8 صبح بيدار شوي و مي‌بيني شده 8 و ربع ، مي‌گويي اشکال ندارد تا 9 مي‌خوابم بعد بيدار مي‌شوم!
قرار بوده امشب ساعت 9 يک ساعتي را صرف مطالعه‌ي کتاب کني ، مي‌بيني کتاب نخوانده 10 شده ، مي‌گويي اشکال ندارد ، فردا شب ساعت 9 مي‌خوانم.
ساعت دروغ مي‌گويد ، دروغ. زمان بر گرد يک دايره نمي چرخد! زمان بر روي خطي مستقيم مي‌دود و هيچگاه ، هيچگاه ، هيچگاه باز نمي‌گردد.
ايده‌ي ساختن ساعت به شکل دايره ، ايده‌ي جادوگري فريبکار بوده است! ساعت خوب ، ساعت شني است! هر لحظه به تو يادآوري مي‌کند که دانه‌اي که افتاد ديگر باز نمي‌گردد. اگر روزي خانه‌ي بزرگي داشته باشم ، به جاي همه‌ي دکورها و مجسمه‌ها و ستونها، ساعت شني بزرگي براي آن خواهم ساخت و مي‌گويم در آن آنقدر شن بريزند که تخليه‌اش به اندازه‌ي متوسط عمر يک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرويش مي ايستم به ياد بياورم که زمان «خط» است نه «دايره».
يادم باشد تابلويي زير ساعت شني ام نصب کنم: «خوش بين نباشيد. اين ساعت به ضربه سنگي مي‌شکند…