نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >
 
+ گــــــــــل رز 
+ گــــــــــل رز 

خدايا ...

هيچ مي داني که هميشه به موقع

به دادِ دلم... تو مي رسي ؟؟!

آنجا که خسته ام ...

آنجا که دل شکسته ام ...

آنجا که ازهمه ي عالم و ادم گسسته ام ...

هميشه تو همان دستي هستي

که مي گيري از دلم غبارِغم ها را،....

::: ســــپاس خــــــــداي مـــن :::

+ گــــــــــل رز 
+ گــــــــــل رز 
+ گــــــــــل رز 
يادگاري
+ گــــــــــل رز 
ممنون اقا فريد
+ گــــــــــل رز 

خداوند را بخاطر خوشنودي مردم خشمگين مکن

زيرا خداوند جاي همه کس را مي گيرد و کسي نمي تواند جاي خداوند را بگيرد.

از سخنان حضرت علي عليه السلام


چه ايده‌ي بدي بوده گرد ساختن ساعت. احساس مي‌کني هميشه فرصت تکرار است : قرار بوده 8 صبح بيدار شوي و مي‌بيني شده 8 و ربع ، مي‌گويي اشکال ندارد تا 9 مي‌خوابم بعد بيدار مي‌شوم!
قرار بوده امشب ساعت 9 يک ساعتي را صرف مطالعه‌ي کتاب کني ، مي‌بيني کتاب نخوانده 10 شده ، مي‌گويي اشکال ندارد ، فردا شب ساعت 9 مي‌خوانم.
ساعت دروغ مي‌گويد ، دروغ. زمان بر گرد يک دايره نمي چرخد! زمان بر روي خطي مستقيم مي‌دود و هيچگاه ، هيچگاه ، هيچگاه باز نمي‌گردد.
ايده‌ي ساختن ساعت به شکل دايره ، ايده‌ي جادوگري فريبکار بوده است! ساعت خوب ، ساعت شني است! هر لحظه به تو يادآوري مي‌کند که دانه‌اي که افتاد ديگر باز نمي‌گردد. اگر روزي خانه‌ي بزرگي داشته باشم ، به جاي همه‌ي دکورها و مجسمه‌ها و ستونها، ساعت شني بزرگي براي آن خواهم ساخت و مي‌گويم در آن آنقدر شن بريزند که تخليه‌اش به اندازه‌ي متوسط عمر يک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرويش مي ايستم به ياد بياورم که زمان «خط» است نه «دايره».
يادم باشد تابلويي زير ساعت شني ام نصب کنم: «خوش بين نباشيد. اين ساعت به ضربه سنگي مي‌شکند…
+ چادرخاکي 
  • پيامبر صلى‏الله‏عليه ‏و‏آله:
  • «اَكْرَمُ اَخلاقِ النَّبيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُهَداءِ وَ الصّالِحينَ التَّزاوُرُ فِى اللّه‏ِ»

  • بزرگوارانه‏ترين اخلاق پيامبران، صديقين (انسان‏هاى راستين) شهدا و صالحين، ديدار يكديگر براى خداست.

  • دعائم الاسلام، ج 2، ص 106

  • تا زنده ايم هوشياريم و هوشيار در خودي خود اسير است و تا عقل باقي است خود از ميانه بر نمي خيزد مگر آنکه شراب مرگ در کشيم که يکسره از عقل و از خود مي رهاندمان. اين سرّي است که در موه قبل ان تموتوا فاش کرده اند: بشنويد و بميريد
    مــــن به اين مهــــر سکوتـــــ
    مــــن به اين تاريکــــي
    مــــن به مــــا
    مـــن به فرسودگــــي ذهـــن خـــودم معترضــــم!!!
    که چــــــــرا ...
    شــوق آغــــاز مــــرا
    و منــــي چون مــــن را
    ز خــــودم دزديدنــد !
    به کجــــا بر گــــردم ؟
    حق برگشتـــن را ز تنــــم دزديدنــــد ...
    سفـــر آيينــــه هــــم رنگـــي نيستــــــ
    خوابـــــ رنگيــــن مــــرا دزديدنــــد .
    برايتان روياهايي آرزو ميکنم تمام نشدني

    و آرزوهايي پرشور

    که از ميانشان بهترينشان برآورده شود...


    برايتان آرزو ميکنم که دوست داشته باشيد

    آنچه را که بايد دوست بداريد

    و فراموش کنيد

    آنچه را که بايد فراموش کنيد...


    برايتان شوق آرزو ميکنم...

    آرامش آرزو ميکنم...
    آن زائر دلخسته که راهش دادي

    يک گوشه ي صحن نان و آبش دادي

    بايد برود چگونه دل خواهد کند

    بيچاره مريضي که شفايش دادي
    + آبجي آرزو 
    گاهي خدا آن قدر صدايت را دوست دارد ،

    که سکوت ميکند ؛

    تا تو بارها بگويي :

    خداي من ….[گل]
    + آبجي آرزو 
    گاهي خدا آن قدر صدايت را دوست دارد ،

    که سکوت ميکند ؛

    تا تو بارها بگويي :

    خداي من ….[گل]
     <    <<    21   22   23   24   25    >>    >