نه بهار با هيچ ارديبهشتي نه تابستان با هيچ شهريوري ونه زمستان با هيچ اسفندي اندازه پاييز به مذاق خيابانها خوش نيامد پـائيز مــهري داشـت کـه بـــَر دل هـر خيـابان مـي نشست . . .
ميان همهمه ي برگهاي خشک پاييزي فقط ما مانده ايم که هنوز از بهار لبريزيم براي من که دلم چون غروب پاييز است صداي گرم تو از دور هم دل انگيز است . . .
پاييزت پر از رگبار آرزوهاي قشنگ اولين لحظه هاي پاييزت از نم نم باران خوشرنگ و من آرزومند آرزوهايت . . .