نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    36   37   38   39   40    >>    >
 
ليلي زير درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد ، سرخ سرخ
گل ها انار شدند ، داغ داغ
هر اناري هزار تا دانه داشت
دانه ها عاشق بودند
تووي انار جا نمي شدند
انار کوچک بود ...
انار ترک برداشت
خون انار روي دست ليلي چکيد
ليلي انار ترک خورده را از روي شاخه چيد
مجنون به ليلي اش رسيد
خدا گفت : راز رسيدن همين بود
کافيست انار دلت ترک بخورد
من خدايي دارم، که در اين نزديکي است

نه در ان بالاها

مهربان، خوب، قشنگ

چهره اش نورانيست

گاهگاهي سخني مي گويد، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

او مرا مي فهمد

او مرا مي خواند، او مرا مي خواهد
دوستت دارم …
اين حس , يک نعمتِ
شعر هايم از ته دل براي تو
اما … بي منتِ
روزگار با من هيچوقت يار نبود
بگذار بگويند …….. او بي همتِ
حسي پنهان مرا فرا گرفته
نگو که ….. اين ها همه قسمتِ .
دوستت دارم …
اين حس , يک نعمتِ
شعر هايم از ته دل براي تو
اما … بي منتِ
روزگار با من هيچوقت يار نبود
بگذار بگويند …….. او بي همتِ
حسي پنهان مرا فرا گرفته
نگو که ….. اين ها همه قسمتِ .

سلام. صبح جمعه شما به خير. عصر امروز با مطلبي در مبحث غروب جمعه... به روزم و منتظر حضورشما:

آسمان شهر از انتظار آمدنت باراني است اي مهربان‌تر از باران!

مي‌گويند سکوت آسمان نشان از نياز بي‌اندازه‌اش است، اما آسمان شهر من ديروز دلشکسته‌تر از هر روز با چشماني اشک‌بار آمدنت را در غزلخواني خداوند مي‌طلبيد. دوباره جمعه شد و عطر ياس نفس‌هايت از سمت قبله دل‌ها مشام جان را مي‌نوازد. مولاي روزهاي تلخ انتظار! زمين سال‌هاست که از انتظار تو پير شده است و نبض زمان خسته و تب‌دار از انتظار مي‌زند. سمبل وجود هستي! سال‌هاست که زندگي کائنات بدون حضور سبزت معادله‌اي مجهول مانده است.....

هر چند جوانم، اما حاضرم جواني‌ام فداي يک لبخندت شود و من با لبخندت چشم بر روي دنيا ببندم ...
جان مهدي بيا!
اگر قسمت نبود در دنيا ببينمت، اگر در زمان حيات چشمم به جمال دلربايت نوراني نشد، لحظه مرگم لحظه‌اي بيا و زود برگرد. فقط يک لحظه براي ديداري عاشقانه...
مرگ هم با اين روياي شيرين، شيرين‌تر از عسل مي‌شود. همان سخن که مولايم حسين(ع) به جگر گوشه‌اش فرمود تا مرگ برايش لذت‌بخش باشد...
مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر براي يک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد...
خوشا دل سپردن به آواز آب
خوشا سوختن در تب عشق ناب
خوشا آشناي غريبان شدن
شهيد وفاي حبيبان شدن
امام رضاعليه السلام:

هر کس در مجلسي نشيند که امر ما در آن زنده مي شود، در روزي که قلب ها مي ميرند، قلبش نخواهد مرد
کسي نيامده جز او سر قرار خودش

نشسته غرق تماشاي شيعيانِ خودش

چه انتظار عجيبيست اين که شب تا صبح

کسي قنوت بگيرد به انتظار خودش

اللّهمّ عجّل لوليک الفرج
اي قلم از قدرتي غالب بگو
از علي بن ابي طالب بگو
از علي مرد سياست مرد دين
از علي تنها ترين مرد زمين
بيعت ما دوستان عين ولاست
زاده ي زهرا علي روح خداست
عده اي از همرهان جاهل شدند
در حمايت از علي کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سرهايتان
پس چه شد ايمان و باورهايتان
پشت بر مولا زهرا کرده ايد
هيچ و شرم از اين شهيدان کرده ايد
حرفي از اعماق ايمان مي زنم
با لب و حلق شهيدان ميزنم
سامري ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دين انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببين
رونق کار خوارج را ببين
دين فروشان قلعه در باور زدند
يک به يک پشت قلم اردو زدند
با اساس دين تسامح مي کنند
پاي ارزش ها تساهل مي کنند
هديه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمتر از مطرب نبود
تا که گردد فتنه و آشوب کم
جبهه اي ها باز باهم هم قسم
نائب مهدي ولي داريم و بس
شيعيان سيد علي داريم و بس

اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهم
مـــن تـمـام قـطره ها را مي شمارم تا بيايي
مــن عـبـور لـحـظه ها را مي شمارم تا بيايي
شام هجران، وز پي اش صبح سحر در انتظار
آخـــرين آديـنـه هـــا را مـي شمــارم تا بيايي
اللهم عجل لوليک الفرج
زيبا بود اجرتون با الله
يک کاغذ سفيد را، هر چقدر هم سفيد و تميز باشد
کسي قاب نمي گيرد.
براي ماندگاري بايد حرفي براي گفتن داشت.
اين روزها که حادثه بيداد مي کند
دل از فراق روي تو فرياد مي کند
برگرد اي مسافر تنهاي فاطمه
بانگ تو قلب فاطمه را شاد مي کند
بيا زهراي اطهر شاد سازيم
ز زندان يوسفش آزاد سازيم
خدايا پرچمش را بازگردان
به زهرا يوسفش را بازگردان
خداوندا ظهورش دير گرديد
بسا عاشق در اين ره پير گرديد
خدايا دشمانش خار فرما
ذليل و جمله بي مقدار فرما
ساده باش اما


ساده قضاوت نکن


نيمه ي پنهان آدم ها را
 <    <<    36   37   38   39   40    >>    >