سلام.
«خدايا من رو ببخش که هميشه ازت طلبکارم ...
چرا ؟!
نميدونم شايد فکر ميکنم : " چون بهم لطف کردي و منو آفريدي ، مديون من شدي ! "
خدايا
ببخش که هميشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدايا اگه فلان کارو
واسم انجام بدي ... منم قول ميدم که فلان و بهمان ... "
خنده ام ميگيره شايد هم گريه ، تو ميدوني که نميتونم سر قولم بمونم؛ ولي جوابم رو با محبتت دادي ... خدايا آخه چرا ؟
خدايا من دردونه ي مخلوقاتتم و شايد به همين خاطر ننر بار اومدم ...
خدايا من باهات کلي حرف دارم و تو هم هميشه برام وقت داشتي و داري
خدايا من فکر ميکنم تو خيلي عاشقم بودي و هستي
تو هزاران نشونه برام فرستادي
تو
اينقدر عاشقم بودي و هستي که شريف ترين انسانها رو براي رسوندن پيغامت
برام انتخاب کردي و فرستادي ، و بهترينشون، هموني که از ابتدا به امين
بودن معروف بود ...
خدايا تو خيلي بهم پوئن و امتياز دادي، ولي من دارم مي بازم
من دارم به خودم مي بازم ...
باختي بزرگتر از اين وجود داره که فقط وقتي سر و کله ام دور و برت پيدا ميشه که دچار مشکلي شده باشم ؟
خدايا اين دستهاي منه
هموني که هميشه بطرفت درازه
و اين هم سري که جلوي همه خم شده
ولي افسوس از يکبار طاعتِ با صداقت براي اطاعت
خدايا ... اين منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشين تو بر روي زمين ...
هموني که وقتي منو آفريدي خودت رو احسن الخالقين ناميدي
خدايا من دارم به خودم مي بازم
خدايا دستم رو بگير ...
دست کسي رو که
اميدي به طاعت ناچيز و ريايي خودش نداره ...»
اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي