درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3   4   5    >>    >
 
+ سلحشوران اريا 
سلام همسنگر
حديث روز/ تعدادي از ياران امام زمان(عج)
امام محمد باقر عليه السلام در حديثي گهربار تعدادي از انصار و ياران ويژه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را برشمرده اند.
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: زماني كه قائم آل محمد ظهور كند، خداوند او را با فرشتگانِ نشاندار (ويژه) و به صف درآمده و فرستاده شده و مقرب ياري مي كند. جبرائيل در پيشاپيش او و ميكائيل از پشت سر او و اسرافيل از طرف چپ او خواهد آمد.
متن حديث:
قال الباقر عليه السلام: «لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ، لَنَصَرَهُ اللَّهُ بِالْمَلائِكَةِ الُمُسَوَّمينَ وَالْمُرْدَفينَ والْمُنْزَلينَ وَالْكَرُّوبينَ. يكُونُ جِبْرائيلُ عَلي مَقْدَمَتِهِ وَميكائيلُ عَلي ساقَتِهِ، وَاِسْرافيلُ عَنْ يسارِهِ»
«غيبت نعماني،صفحه 122-ينابيع الموده،جلد 3 صفحه 136»
سلام عليکم
وبلاگ تون هم قشنگه هم پر محتوا معلومه که خيلي براي وبلاگ تون زحمت کشيديد انشاالله موفق باشي
ياعلي


سلام و صد سلام
زنده باشي و پايدار

ادامه

از شجر آواز ها را بشنوي
زنده شو تا رازها را بشنوي
وادي ايمن درون جان توست
کشتن فرعون در فرمان توست
پاک شو پر نور شو موسي تويي
جان خود را زنده کن عيسي تويي
غرق کن فرعون نفس خويش را
محو کن فکر خطا انديش را

ساقيا آن مي که جان سوزد کجاست ؟
نور حق را در دل افروزد کجاست ؟
مايه ي آرام جان خسته کو ؟
از شرابي مستي پيوسته کو ؟

بار الها بال پروازم ببخش
روح آزاد سبک تازم ببخش
عاشق بزم تو ام راهم بده
عقل روشن جان آگاهم بده

ادامه

چشم سر بيننده ي دلدار نيست
عشق را با جان حيوان کار نيست
چشم ظاهر در بهائم نيز هست
کوششي کن چشم دل آور به دست
باغبان را در گلاب و گل ببين
ذکر او در نغمه ي بلبل ببين
عشق او در واژه ها جان مي دمد
در کلامم نور عرفان ميدمد
طبع خاموشم سخن پرداز از اوست
بال از او نيرو از او پرواز از اوست
عقل ها ز انديشه اش ديوانه است
شمع او را عالمي پروانه است
ديده ي خلقت همه حيران اوست
کاروان عقل سرگردان اوست
در حريم عزت حي ودود
آفتاب و ماه و هستي در سجود
يک تجلي عقل را مجنون کند
واي اگر از پرده سر بيرون کند
گه تجلي آتشم بر جان زند
جان من فرياد ده فرمان زند


ادامه

آري آري مي توان موسي شدن
با شفاي روح خود عيسي شدن
روح ميگويد اگر چه خاکي ام
من زميني نيستم افلاکي ام

راه هموارست رهرو نيستم
بي سبب در هر قدم مي ايستم
هر زمان آن حالت دلخواه نيست
جان روشن گاه هست و گاه نيست
تشنه کامم ليک دريا در منست
گر شفا خواهم مسيحا در منست
باغ هست و ما به خاري دلخوشيم
نور هست و ما به نازي دلخوشيم

دعوت حق گويدم بشتاب سخت
تا بتازد بر سرت خورشيد بخت
از نفخت فيه من روحي نگر
تا کجا پر ميکشد روح بشر
گر شوي موسي عصا در دست توست
خود مسيحا شو شفا در دست توست
طور سينا سينه ي پاک شماست
مستي هر باده از تاک شماست

ادامه

اين ندا هر شب مرا مستي دهد
زندگاني بخشد و هستي دهد
هاتفي گويد مرا در بيت بيت
اي قلمزن مارميت اذ رميت
ما قلم را در کفت جان مي دهيم
ما به شعرت نور عرفان مي دهيم
گر تو را شوري بود از سوي ماست
طاق نه محراب تو ابروي ماست
ما به جامت شربت جان ريختيم
ما به شعرت شور عرفان ريختيم

روشني ها از چراغ عشق ماست

بر کسي تابد که داغ عشق ماست
دوستان اين نور مهتاب از کجاست ؟
در تن من جان بيتاب از کجاست ؟
در سکوت شب دلم پر ميزند
دست ياري حلقه بر در مي زند
شب بر آرم ناله در کوي سکوت
عالمي دارد هياهوي سکوت
برگ ها در ذکر و گل ها در نماز
مرغ شب حق حق زنان گرم نياز
بال بگشايد ز هم شهباز من
مي رود تا بيکران پرواز من


ادامه

از چراغ آسمان ها روشنم
پر فروغ از نور باران تنم
روشنان آسماني در عبور
نور ونور ونور ونورو نور و نور
مي رسم آنجا که غير از يار نيست
وز تجلي قدرت ديدار نيست
بهر ديدن چشم ديگر بايدت
ديده يي زين ديده بهتر بايدت

سلام
باا فتخار لينک شديد بنده رو نيز اگر قابل دونستيد با نام وصال يــــار لينک نماييد
کوي خدا کجاست؟ شعري زيبا از مهدي سهيلي

مست مستم ليک مستي ديگرم
امشب از هر شب به تو عاشق ترم
راست گويم يک رگم هشيار نيست
مستم اما جام و مي در کار نيست
مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقي که عالم مست اوست

نيمه شب ها سير عالم کرده ام
رو به ارواح مکرم کرده ام
نغمه ي مرغ شبم پر ميدهد
سير ديگر حال ديگر مي دهد
ساقي پيمانه را لبريز کرد
باده ي خود را شرار انگيز کرد

حالت مستي و مدهوشي خوشست
وز همه عالم فراموشي خوشست
مستي ما گر نداني دور نيست
باده ي ما زاده ي انگور نيست
دختر رز پيش ما بي آبروست
باده ي ما فارغ از جام و سبوست
اي حريفان جام من جام منست
وندرين پيمانه پيمان منست

چيست پيمان؟ نغمه ي قالوا بلي
ميزند هر لحظه در گوشم صلا
کاي تو در پيمان من هشيار باش
خواب خرگوشي بنه بيدار باش
بند بگسل نغمه زن پر باز کن
اين قفس را بشکن و پرواز کن

اي که به قم قدروبها داده اي کشورماراتوصفاداده اي

نام توبرقلب صفا مي دهد روضه توبوي رضا(ع)مي دهد


تسليت وفات حضرت معصومه(س)
اي که به قم قدروبها داده اي کشورماراتوصفاداده اي

نام توبرقلب صفا مي دهد روضه توبوي رضا(ع)مي دهد


تسليت وفات حضرت معصومه(س)
متشکرزم خانم رمضانيان

چنگ دل آهنگ دلکش مي‌زند
ناله عشق است و آتش مي‌زند

قصه دل، دلکش است و خواندني است
تا ابد اين عشق و ايندل ماندني است

مرکز درد است و کانون شرار
شعله ساز و شعله‌سوز و شعله‌ کار

خفته يک صحرا جنون در چنگ او
يک نيستان ناله در آهنگ او

ناله را گه زير و گه بم مي‌کند
خرمني آتش فراهم مي‌کند

در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست
همچو ني در بند بندش ناله‌هاست

با خيال لاله‌ها صحرا نورد
راه مي‌پويد ولي با پاي درد...

[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]
[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]

خدايا ديده اي بينا به من ده
دلي پر شور و بي پروا به من ده
دستم از هر چيز خاليست
دلي سرشار چون دريا به من ده

[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]
[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]


چندي به انتظار تو حسرت کشيده ايم

دور از نگار حوصله اي سر رسيده ايم

هفته به هفته مي گذرد بي حضور تو

از جمعه هاي بي تو که خيري نديده ايم

اندازه ي نياز، شما را نخواستيم

هر چند زير سايه تان آرميده ايم

پيدا نمي کني ز دل ما فقير تر

از ما عيادتي که دل از کف رهيده ايم

صد شکر در تلاطم امواج معصيت

در ساحل قنوت تو سکني گزيده ايم

قسمت نشد که حاجي بيت خدا شويم

شکر خدا به مجلس آقا رسيده ايم

بسيار روضه از غم ارباب خوانده اند

امّا هنوز کرب و بلا را نديده ايم

سلام فکر کنم يادتون رفته ما رو لينک کنيد . ممنون ببخشيد .
 <      1   2   3   4   5    >>    >