گفتم: خدايا؛ در زندگانيم دقايقي بود که هوس مي کردم
سرِ سنگينم را که پر از دغدغه ديروز بود و هراس فردا،
بر شانه هاي صبورت بگذارم، آرام برايت بگويم و بگريم،
در آن لحظات، شانه هاي تو کجا بود؟؟؟
-----------------------------
سلام دوست عزيز ...خدا قوت.
با مطلب جديدي بروزم و منتظر نگاه هاي گرم هميشگيتونم ...[لبخند][گل]
التماس دعا.[بدرود]