سلام بزرگوارخيلي زيبابود

ممنون ازمهمان نوازيت

پيروز وسربلندباشي

مرغ دل پر ميزند سوي گلستان بسيج

يا حسين بن علي , اي سرور آزادگان

روز محشر کن شفاعت از جوانان بسيج

آموختم تنها نيازي که مرا کامل ميکند نياز به خداست ،

آموختم وقتي نا اميد مي شوم ،

خداوند با تمام عظمتش ،

ناراحت مي شود ،

و عاشقانه انتظار مي کشد ،

که به رحمت او بار ديگر اميدوار شوم ...

تو آسمون هميشه از يه ارتفاعي به بعد ،

ديگه هيچ ابري وجود نداره ،

پس هر وقت آسمون دلت ابري بود ،

با دنيا نجنگ ،

فقط اوج بگير ...

تمام چيزي که خدا

از بشر مي خواهد ،

يک

" قلب "

آرام

است ...

نها چفيه داشتند... من چادر دارم....آنان چفيه مي بستند تا بسيجي وار بجنگند... من چادر مي پوشم تا زهرايي زندگي کنم... آنان چفيه را خيس مي کردند تا نَفَس هايشان آلوده ي شيميايي نشود... من چادر مي پوشم تا از نفَس هاي آلوده دور بمانم... آنان موقع نماز شب با چفيه صورت خود را مي پوشاندند تا شناسايي نشوند... من چادر مي پوشم تا از نگاه هاي حرام پوشيده باشم...آنان با چفيه زخم هايشان را مي بستند ... من وقتي چادر ي مي بينم ياد زخم پهلوي مادرم مي افتم... آنان سرخي خونشان را به سياهي چادرم امانت داده اند... من چادرسياهم را محکم مي پوشم تا امانتدار خوبي براي آنان باشم..

سلام معمولا بچه هاي تهراني که تعطيلي ميشه ميان شمال ان شااللله ماهم ميايم...