خورشيد سوده سر به در آستان ماآميخته به جان جهان است جان ما
با هرچه داشتيم به ميقات آمديمدر راه دوست اين سر ما ارمغان ما
هر دم ستاره مي چکد از آسمان و بازگلزاري از ستاره بود آسمان ما
تا متکي بر عالم غيبم دست غيبخواهد زدن به سينه نا محرمان ما
برخيز پا به دايره قدسيان نهيمکاين عرصه نيست درخور قدر و مکان ما
زاندم که کار خود به خدا واگذاشتمنشنيد کز جز آيه ي فتح از زبان ما...