سلام عيد شما مبارک
تو مي آيي و دست هاي مرا پر از عطرياس و سحر مي کني تو مي آيي و لحظه هاي مرا از احساس گل تازه تر مي کني تو مي آيي و چشم هاي مرا براي شکفتن خبر مي کني اگر خسته باشم از اين انتظار به اين خسته آخر نظر مي کني تو مي آيي و با غزل هاي سبز بهار جوان را صدا مي زني به «انسانيت» بال و پر مي دهي به زخم «حقيقت» دوا مي زني تو مي آيي و مرهم آشتي به سرتاسر کينه ها مي زني تو مي آيي و با طلوعي لطيف چه نقشي به آينه ها مي زني!