خورشيد سوده سر به در آستان ماآميخته به جان جهان است جان ما
با هرچه داشتيم به ميقات آمديمدر راه دوست اين سر ما ارمغان ما
هر دم ستاره مي چکد از آسمان و بازگلزاري از ستاره بود آسمان ما
تا متکي بر عالم غيبم دست غيبخواهد زدن به سينه نا محرمان ما
برخيز پا به دايره قدسيان نهيمکاين عرصه نيست درخور قدر و مکان ما
زاندم که کار خود به خدا واگذاشتمنشنيد کز جز آيه ي فتح از زبان ما...
سلام خاله عزيزم با داستانكي به نام پسرك ادامس فروش بروز هستم با افتخار دعوتيد
خاله عيدت پيشاپيش مبارك باشه خوبي خوشي سلامتي چيكار ميكني ديگه تحويل نميگيري نو كه بياد به به بازار كهنه ميشه دل ازار
چند روز ديگه بهار مياد و همهچيز رو تازه ميکنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبيعت رو، ولي فقط يک چيز کهنه ميشه که به
همه اون تازگي ميارزه، «دوستيمون»!...
پاي سفره هفت سين لحظاتي که طنين «يا مقلب القلوب و الابصار» دلتان را لرزاند،وقتي آواي خوش «يا مدبر الليل و النهار» روي لبانتان گل کرد،و ياد «يا محول الحول و الاحوال» حال تان را دگرگون کرد،براي ما هم بخواهيد از آن بخشنده بي همتا:«حول حالنا الي احسن الحال»
[گل]پيشاپيش سال نو مبارک[گل]
سلام دوست عزيز
ازشمادعوت مي کنم به بازديد ازوبلاگم همچنين نظريادتون نره
موفق باشيد محمد