ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
چاي داغ را يکسره سر کشيدم

نگاه نکردم به قندي که فرصت آب شدن نداشت

نگاه نکردم به تفاله هاي چاي

که چگونه سُر مي خورند

در حنجره اي که سلول هايش وا مي روند

و به فنجان هاي نقره اي مادرم

که بعد از نوشيدن هر چاي

از دستان لرزانم فرو مي افتند

- مي شکنند؟

- نگاه نکردم ...