نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 


عصر يک جمعه ي دلگير

دلم گفت بگويم بنويسم که چرا عشق به انسان نرسيده است؟

چرا آب به گلدان نرسيده است؟

چرا لحظه ي باران نرسيده است؟

وهر کس که در اين خشکي دوران به لبش جان نرسيده است

به ايمان نرسيده است

و غم عشق به پايان نرسيده است.

بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد،

بنويسد که هنوزم که هنوز است چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيده است ؟


چرا کلبه احزان به گلستان نرسيده است؟

دل عشق ترک خورد،

گل زخم نمک خورد،

زمين مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،

زمين مرد، زمين مرد ،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،

و در حسرت يک پلک نگاه است،

ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد کاش به جايي،

برسد کاش صدايم به صدايي...