يار من يوسف نيا اينجا کسي يعقوب نيست
لحظه اي چشمانشان از دوريت مرطوب نيستاي گل زيباي من از غربتت اشکي نريزنازنين اينجا خدا هم پيششان محبوب نيستنوبهارم در فراقت هيچ کس محزون نشدمنجي انسانيت اينجا شرايط جور نيستگرچه در هر جمعه اي زيبا دعايت مي کننداين دعاها بر زبان است جنسشان مرغوب نيستمهربان، اينجا همه مرعوب دنيا گشته اندطوق ها بر گردن است و، هيچکس منصور نيست
گر چه در هر صبح و شام، داد از تمناي ظهورت مي زننداين تمنا بر لبان است؛ قلبشان مشروب نيست