درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
 

بر خاک افتادن

لياقت و سعادت مي خواهد اگر که در برابر خداوند متعال باشد

ذلت و شقاوت مي خواهد ، اگر در برابر غير خدا باشد

لياقت و سعادت برايت آرزو دارم . . .

ســــه حرف دارد

اما براي پر کردن تنهايي من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “

اميدوارم وقتي که از خواب بيدار شدي

ناگهان متوجه شوي هيچ کس به اندازه من تو را دوست نداشته است . . .

(خداوند به بنده اش)

براي گرفتن گواهينامه ايمان ، مطالعه قرآن ضروري است . . .

.

.

سلام خوبيد؟

همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اينقدراحساس تنهايي ميکني

بدان در تنها ترين لحظات و در هر شرايط

خداوند با توست . . .

+ چادرخاکي 

اون پسري که قرار عاشق رژ لب شما بشه

مطمئن باشيد که عاشق خط چشم يکي ديگه هم ميشه ...!

همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اينقدراحساس تنهايي ميکني

بدان در تنها ترين لحظات و در هر شرايط

خداوند با توست . . .

سلام خوبيد؟

چه بسا خداوند هر گره اي که در کار ما مياندازد
همچون گره هاي قالي باشد
که نهايتا قصد دارد با آنها نقشي زيبا را بيافريند !
.
+ چادرخاکي 
امام خامنه اي :
كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينه‏ هاى صلاح را آماده كند و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد...
اتل متل توتوله!کار حسن چه جوره؟
مذاکرات پنهان!
سرهنگه يا حقوقدان؟
نگي که وطن فروشه!
با غربيا مي جوشه
ايران کيلويي چنده؟
ظريف داره مي خنده!
بهارو بکن زمستون
پنج ميلياردو بستون!
گزارش صد روزه
سرهنگ شده رفوزه
هاچين و واچين! چرخه را برچين!
هاچين و واچين! مسکن را برچين!
هاچين و واچين! يارانه را برچين!
+ مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان 
عمرسفر آمد به سر مدينه
داغ دلم شد تازه تر مدينه
فريادزن اعلام کن خبر ده
برگشته زينب ازسفر مدينه
از کربلا وشام وکوفه سوغات
آورده ام خون جگر مدينه
هم داده ام از دست شش برادر
هم ديده ام داغ پسرمدينه
از کاروان بي حسين و عباس
ام البنين را کن خبر مدينه
گرديده جسم يوسف پيمبر
از قلب زينب پاره تر مدينه
پيراهن او را بگير از من
بر مادرم زهرا ببر مدينه
بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه
جان مرا لب تشنه سر بريدند
هجده عزيزم را به خون کشيدند
هم پيکرش را پاره پاره کردند
هم سينه اش را از سنان دريدند
گه دور خيمه گه به دور مقتل
با کعب ني دنبال ما دويدند
با کام خشک از هيجده عزيزم
بين دو نهر آب سر بريدند
از کربلا تا شام لحظه لحظه
رأس حسينم را به نيزه ديدند
اعضاي او گرديده سوره سوره
آيات قرآن از لبش شنيدند
حالا که آمد اين سفر به پايان
اکنون که از ره کاروان رسيدند
بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه
دادم ز کف گل هاي پرپرم را
عبدالله و عباس و اکبرم را
راهم مده راهم مده که با خود
نآورده ام گل هاي پرپرم را
ديدم به روي شانة ذبيحم
با کام عطشان ذبح اصغرم را
تا سر بريدند از تن حسينم
ديدم لب گودال مادرم را
وقتي سکينه تازيانه مي خورد
کردم صدا جد مطهرم را
دردا که با پيشاني شکسته
ديدم به ني رأس برادرم را
تا بر حسين خود کنم تأسي
بر چوبة محمل زدم سرم را
يک روزه يک باغ گلم خزان شد
از دست دادم يار و ياورم را
بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه
عريانِ تن در خون شناورش بود
پيراهنش گيسوي دخترش بود
آبي که زخمش را به قتلگه شست
در آن يم خون اشک مادرش بود
وقتي که جسمش را به بر گرفتم
لب هاي من بر زخم حنجرش بود
يک سوي او نعش علي اکبر
يک سوي او دست برادرش بود
من زائر جسمش کنار گودال
زهرا به کوفه زائر سرش بود
پيشاني اش را جاي سنگ دشمن
نقش سم اسبان به پيکرش بود
با من بنال از داغ آن شهيدي
کز نوک ني چشمش به خواهرش بود
از نيزه و شمشير و تير و خنجر
بر زخم ديگر زخم ديگرش بود
بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه
zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com

سلام
کسي که از همه بيشتر مي‏داند، معمولا همان کسي است که کمتر حرف مي‏زند.
ميرسد روزي به پايان نوبت هجران او
ميشود آخر نمايان طلعت رخشان او
ميرسد روزي به دوران فصل زيباي ظهور
ميرود ايام غيبت ميرسد دوران او
ميرسد آخر به پايان دوره ظلم و ستم
ميرسد مرد عدالت ناجي دستان او
عاقبت آيد ز ره آن باقي دست خدا
عاقبت گردد منور چهره پنهان او
زنده خواهد شد زمين از آن مسيحايي نفس
ميرسد بر جسم خاکي نفخه رحمان او
ميرسد فصل بهار از آن قدوم مهربان
ميشود دنيا بهشت از قدرت يزدان او
غم مخور اي عاشق درمانده از ايام هجر
اندکي صبر آيد از ره پرتو تابان او...
نه لب گشايدم از گل، نه دل کشد به نبيد
چه بي نشاط بهاري که بي رخ تو رسيد
بيا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشمِ انتظار کشيد
.
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >