آموزش پیرایش مردانه اورجینال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
 
+ چادرخاکي 
امام حسين (ع) : هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکيزه باشد و هرکس نيت خير داشته باشد روزيش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولاني شود.

ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323
+ خرمي 
خانه ي دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسيد سوار
اسمان مکثي کرد
رهگذر شاخه ي نوري که به لب داشت به تاريکي شن ها بخشيد
وبه انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
کوچه باغي است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ي پرهاي صداقت ابي است
مي روي تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در مي ارد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره ي جاويد اساطير زمين مي ماني
وترا ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي
کودکي مي بيني
رفته از کاج بلندي بالا،جوجه بردارد از لانه ي نور
واز او مي پرسي
خانه ي دوست کجاست؟
سهراب سپهري
+ خرمي 
غم هايي کـــــــــــ
چشمانتــــــــــ را خيس نمـــي کنند
دلتـــــ را بــــــــــــــ آتش مــــــــي کشند
بــــــي صدا سوختـــــــن دردناکــــــــ تر است...
+ خرمي 
نه بهار با هيچ ارديبهشتي

نه تابستان با هيچ شهريوري

ونه زمستان با هيچ اسفندي

اندازه پاييز به مذاق خيابانها خوش نيامد

پـائيز مــهري داشـت کـه بـــَر دل هـر خيـابان مـي نشست

و پاييز هم مي گذرد
+ مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان 
حضرت رقيه(س)-شهادت


باور نداشتم که بيايي برابرم

امشب تويي برابر من نيست باورم

هر چند بال پر زدنم را شکسته اند

اما براي باتو پريدن کبوترم

دستي نمانده حلقه کنم دور گردنت

مويي نمانده تا بکشي شانه بر سرم

از شعله هاي بام فقط پلک تو نسوخت

آتش گرفت دامن و سوخت معجرم

حتي براي ناله زدن هم امان نداد

دستي که خورد بر رخم و کرد پرپرم

امشب رسيده اي به تماشاي مادرت

امشب رسيده اي به نفس هاي آخرم


مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان

بيت آيت الله موسوي

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com
+ مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان 
حضرت رقيه(س)-شهادت


بابا نبودي بعد تو بال و پرم ريخت

آتش گرفتم سوختم برگ و برم ريخت

باباي خوبم تا تو بودي خيمه هم بود

تا چشم بستي دشمنت سوي حرم ريخت

عمه صدا مي زد همه بيرون بياييد

جا ماندم و آتش به روي چادرم ريخت

بابا، عمو، داداش، عموزاده، کجاييد؟

مشتي حسود بد دهن دور و برم ريخت

چشمم، سرم، دستم، کف پاها و پهلوم ...

بابا سپاهِ درد روي پيکرم ريخت

موهاي من بابا يکي هست و يکي نيست

ازبس که دست و سنگ و آتش بر سرم ريخت

هم گوشواره هم النگوي مرا برد

ميخواست معجر را برد موي مرا برد

با سر رسيدي پس چرا پيکر نداري؟

تو هم که جاي سالمي در سر نداري!

اين موي آشفته چرا شانه نخورده؟

بابا بميرم من مگر دختر نداري؟

مثل خودم خيلي مصيبت ها کشيدي

اما تو مَردي و غم معجر نداري

قرآن نخوان بر روي نيزه، مي زنندت

بنشين به زانويم اگر منبر نداري

هربارکه رفتي سفر چيزي خريدي

بابا از آن سوغات ها ديگر نداري؟

مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان

بيت آيت الله موسوي

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com

سلام مثل هميشه عالي بود ممنون استفاده کردم فقط قالبتون چرا به هم ريخته
+ مجمع زينبيون اهل بيت 
حضرت زينب(س)-در مسير كوفه و شام


باران سنگ صاعقه تا زد سرت شکست

سنگي زدند روي لبت گوهرت شکست

در ازدحام و هلهله دختران شهر

ديدم غرور شيشه اي دخترت شکست

يادت که هست رفتن عباس را حسين

با رفتنش ستون همه لشکرت شکست

يادم نمي رود ته گودال رفتي و

با ضربه هاي چکم? دشمن پرت شکست

حالا ببين که مثل خودت بين کوچه ها

بال و پر و سر و کمر خواهرت شکست

ما را به نام خارجيان تا صدا زدند

ديدم به چشم خود که دل مادرت شکست

وقتي که سوي اکبر تو سنگ مي زدند

در شهر کوفه حرمت پيغمبرت شکست

در مجلسي که روي لبت چوب مي زدند

ديدم هزار بار دل همسرت شکست

مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان

بيت آيت الله موسوي

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com
+ مجمع زينبيون اهل بيت 
حضرت زينب(س)-در مسير كوفه و شام


باران سنگ صاعقه تا زد سرت شکست

سنگي زدند روي لبت گوهرت شکست

در ازدحام و هلهله دختران شهر

ديدم غرور شيشه اي دخترت شکست

يادت که هست رفتن عباس را حسين

با رفتنش ستون همه لشکرت شکست

يادم نمي رود ته گودال رفتي و

با ضربه هاي چکم? دشمن پرت شکست

حالا ببين که مثل خودت بين کوچه ها

بال و پر و سر و کمر خواهرت شکست

ما را به نام خارجيان تا صدا زدند

ديدم به چشم خود که دل مادرت شکست

وقتي که سوي اکبر تو سنگ مي زدند

در شهر کوفه حرمت پيغمبرت شکست

در مجلسي که روي لبت چوب مي زدند

ديدم هزار بار دل همسرت شکست

مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان

بيت آيت الله موسوي

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com
+ سکوت 

از خدا خواستم تا دردهايم را التيام بخشد

خدا پاسخ گفت:

مخلوق من ! هر دردي را درماني است و اين تو هستي که بايد درمان دردهايت را بجويي

از خدا خواستم تا جسم ناتوان مرا توانايي بخشد

خدا پاسخ گفت:

آفريده من آنچه بايد تکامل يابد روح توست جسمت تنها قالب گذراست

از خدا خواستم تا به من صبر عنايت کند

خدا پاسخ گفت:

بنده قدرتمند من! صبر حاصل سختي است عطا شدني نيست بلکه آموختني است

از خدا خواستم تا مرا شادي و شعف بخشد

خدا پاسخ گفت:

ازنين من به تو موهبت بسيار بخشيدم شاد بودن با خود توست

از خدا خواستم تا رنج هايم را کاستي دهد

خدا پاسخ گفت:

مخلوق صبورم بهاي رنج تو دوري از دنيا و نزديکي به من است

از خدا خواستم تا روحم را شکوفا سازد

خدا پاسخ گفت:

پرور روح تو با تو اما آراستن آن با من

ما انسانها مثل مداد رنگي هستيم ،

شايد رنگ مورد علاقه يکديگر نباشيم،

اما روزي براي کامل کردن نقاشيمان دنبال هم

خواهيم گشت!
قنــــديل !!!

تنديس قطــــره هايست که تســــليم جاذبه نشدند ...

تــــسليم رنج هاي زنــــدگي نشــــو ....[گل]
+ گنبدطلايي 
خـــدايـــا...
روزهـــاي زنـــدگـــي درگـــذرنـــد...
ســـخـــتـــي ها مـــي آيـــنـــد و مـــي گـــذرنـــد...
امــا تــو هــمـــواره مـــهربــان تــريـــن مـــهـــربـــانــان بـــاقــي مـــي مــانــي...
تـــو پـــادشـــاهـــي،پـــايـــنـــده...
خـــطـــاپـــوشـــي،بـــخـــشـــنـــده...
واي بـــر مــــن اگـــر از بـــخـــشـــنـــدگـــي ات بــي نــصــيــب بـــمـــانـــم...
+ گنبدطلايي 
خدا هم?ن جاست ؛
ن?از? به سفر ن?ست!
.
خدا همان گنجشک? است که صبح برا? تو م?
خواند …
خدا در دستان مرد? است که ناب?نا?? را از خ?ابان
رد م? کند!
خدا در اتومب?ل پسر? است که مادر پ?رش را هر
هفته برا? درمان به ب?مارستان م? برد!
خدا در جمله ? ” عجب شانس? آوردم ” است !!
.
.
.
خدا خ?ل? وقت است که اسباب کش? کرده
و
آمده نزد?ک من و تو . . .
+ گنبدطلايي 
شبا وقتي که بيداري ، خدا هم با تو بيداره

تا وقتي که نخوابي تو ، ازت چش ور نميداره

خدا ميبينه حالت رو ، خدا ميدونه حست رو

از اون بالا مياد پايين ، خدا ميگيره دستت رو

خدا ميدونه تو قلبت ، چه اندازه تو غم داري

خدا ميدونه تو دنيا ، چه چيزي رو تو کم داري

خدا نزديک قلب توست با يک آغوش وا کرده

نذار پلکاتو روي هم اگه قلبت پره درده

خدا رو ميشه حسش کرد توي هر حالي که باشي

فقط بايد تو با يادش توي هر لحظه همراه شي
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >