مثل سؤال
تو مثل مسأله اي، بي جواب و لاينحل
زمان نشسته هنوز ابتداي اين جدول
براي کشف تو در لابه لاي اين تاريخ
به پاي خسته ذهنم، نشسته صد تاول
کسي که در تو سفر کرد، عاقبت گم شد
شبيه گم شدن يک پرنده در جنگل
تويي دليل وقوع تمام حادثه ها
نظام خلقت دنيا نمي شود منحل!
صداي غربت تو بعد قرنها تشويش
شنيده مي شود از زخمهاي بدر و جمل
گمان کنم که خدا بود، در شمايل تو
کنار کعبه شکست اقتدار لات و هبل
براي عصر تمدن و پيشرفت علوم
هنوز... مثل سوالي، که مانده لاينحل
خديجه پنجي