ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >
 
+ حجاب 

سلام.

روزِ وصلِ دوستداران ياد باد ياد باد! آن روزگاران ياد باد!
کامم از تلخيِ غم چون زَهر گشت بانگ نوش شادخواران ياد باد
گرچه ياران فارغند از ياد من از من ايشان را هزاران ياد باد
مبتلا گشتم در اين بند و بلا کوشش آن حق‌گزاران ياد باد
گر چه صد رود است از چشمم روان زنده رود باغِ کاران ياد باد
راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند اي دريغا! رازداران ياد باد!

سلام
ممنون از نظرات دلگرم کننده شما
به اميد ظهور هرچه زودتر آن يار غائب و سعادت زندگاني در حکومت عدل الهي در زير پرچم صاحب عصر (ع)

سلام

و من گاهي اوقات
به آرامش عميق سنگ حسادت ميکنم
چقدر خيالش آسوده است
چقدر تحمل ِ سکوتش طولانيست..

+ هادي 
يادمان باشد دنيا گذرگاهي است پر پيچ و خم! پس همراه داشتن و ذخيره کردن توشه براي روزهاي پر فراز و نشيب را فراموش نکنيم.

سلام به شما بزرگوار.
به اميد فردايي روشنتر از امروز براي شما..بدرود[گل]
تا از تن تبدار زمين روح خدا رفت

بالندگي از همت عنقايي ما رفت

آن ابر که گل هم قدم بارش او بود

سيراب نکرده عطش دشت، چرا رفت؟

***
سلام

بسيار زيبا و پربار بود .

السلام عليک يا روح الله

با آمدنت بهار دل پيدا شد

بلبل به نوا آمد و گلها وا شد

اي کاش که رفتنت نمي ديدم من

با رفتن تو قيامتي بر پا شد ...

موفق ودر پناه حق


دشمنان خواستند مردم را از ميدانهاى لازم‌الحضورِ خودشان دور کنند، نتوانستند؛ خواستند مردم را دچار تشتت آراء کنند، اختلاف کنند، که گريبان يکديگر را بگيرند، از مصالح کشور و پيشرفت کشور غافل شوند، نتوانستند. مردم از خودشان بصيرت نشان دادند. حقاً و انصافاً بصيرت مردم مثال‌زدنى است؛ اين هم کار خداست. دلها دست خداست، اراده‌ها مقهور اراده‌ى الهى است.

حضرت آقا

وقتي پرنده اي زنده است مورچه ها را مي خورد...
وقتي مي ميرد مورچه ها او را مي خورند...
يک درخت ميليون ها چوب کبريت را مي سازد...
اما وقتي زمانش برسد فقط يک چوب کبريت براي سوزاندن ميليو نها درخت کافي است...
زمانه و شرايط در هر موقعي مي تواند تغيير کند...
در زندگي هيچ کس را تحقير و آزار نکنيد...
شايد امروز قدرتمند باشيد اما يادتان باشد...
زمان از شما قدرتمندتر است...
"پس خوب باشيم و خوبي کنيم که دنيا جز خوبي را بر نمي تابد.."
شاخصهاي رئيس جمهور به فرموده مقام معظم رهبري:
من نسبت به شخص، هيچ‏گونه نظرى ابراز نميكنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد.

بهترين، آن كسى است كه :

1- درد كشور را بفهمد

2- از فساد دور باشد

3- دنبال اشرافيگرى خودش نباشد

4- كسانى با رأى ملت سر كار نيايند كه در مقابل دشمنان بخواهند دست تسليم بالا ببرند و آبروى ملت ايران را ببرند[گل]
از دردهاي کوچک است که انسان مي نالد

وقتي ضربه سهمگين باشد

لال مي شوي
آقا بيا که بي تو پريشان شدن بس است
از دوري تو پاره گريبان شدن بس اس
کنعان دل، بدون تو شادي پذير نيست
يوسف!ظهور کن که پريشان شدن بس است
يعقوب ديده ام چه قَدَر منتظر شود؟
يعني مقيم کلبه ي احزان شدن بس است
گريه ... فراق ... گريه ... فراق ... اين چه رسمي است؟!
ديگر بس است اين همه گريان شدن بس است
موي سپيد و بخت سياه مرا ببين
ديگر بيا که بي سر و سامان شدن بس است
تا کي گناه پشت گناه ايّها العزيز؟
تا کي اسير لذّت عصيان شدن ... بس است
خسته شدم از اين همه بازي روزگار
مغلوب نفس خاطي و شيطان شدن بس است
سر گرم زندگي شدنم را نگاه کن
بر سفره هاي غير تو مهمان شدن بس است
يک لحظه هم اجازه ندادي ببينمت
گفتي برو که دست به دامان شدن بس است
باشد قبول مي روم امّا دعاي تو ...
... در حقّ من براي مسلمان شدن بس است
دست مرا بگير که عبدي فراري ام
دست مرا بگير، گريزان شدن بس است
اِحيا نما در اين شب اَحيا دل مرا
دل مردگي و اين همه ويران شدن بس است
آقا بيا به حقّ شکاف سر علي
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
شاعر: محمد فردوسي
هستند مردماني که خويشاوندان آنها از گرسنگي مي ميرند

ولي در عزايشان گوسفند ها سر مي برند

سلام

* امام كاظم ‏عليه السلام: أبلِغ خَيراً و قُل خَيراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛
خير برسان و سخن نيك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.
* امام كاظم ‏عليه السلام: المُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛
مصيبت براى شكيبا يكى است و براى ناشكيبا دوتا.
* امام كاظم‏ عليه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِيَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛

شكيبايى در عافيت بزرگ‏تر است از شكيبايى در بلا.

سلام

امام زمان(عج):
انا خاتم الاوصيا و بي يدفع الله عزوجل البلا عن اهلي و شيعتي .
من آخرين وصي هستم که خداوند بزرگ به وسيله من گرفتاريها را از خاندان و شيعيانم دور مي گرداند.
کمال الدين ،ص 441.

سلام

آقا اجازه! خسته ام از اين همه فريب،
از هاي و هوي مردم اين شهر نا نجيب.
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
ديوارهاي سنگي از کوچه بي نصيب.
آقا اجازه! باز به من طعنه مي زنند
عاشق نديده هاي پر از نفرت رقيب.
«شيرين»ي وجود مرا «تلخ» مي کنند
«فرهاد»هاي کينه پرست پر از فريب!
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«آدم» نمي شويم! بيا: ماجراي «سيب»!
باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
آقا اجازه! منتظرند اينهمه غريب....
 <    <<    31   32   33   34   35    >>    >