هيچ صيادي از جويي حقير که به گودالي مي ريزد،
گهگاهي جديت بزرگساليت را کنار بگذار
و
زندگي خالي نيستمهرباني هست،سيب هست،ايمان هست آري تا شقايق هست زندگي بايد کرد سهراب سپهري
هميشه فکر ميکردم در قلب تو محکوم به حبس ابدم...!
تا آن روز که زندانبان يکباره بر سرم فرياد زد...
هي تو.......... آزادي................