mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >
 
سلام گرامي ... التماس نکنيد ... قايق پارويي نميدهيم ... اول تريلي دربست ... روي دوشمان که نمي توانيم بگذاريم ... بياوريم ... اين همه راه ... مگر ما هرکولس هستيم ... بزرگوار ؟؟ ... انصاف داشته باشيد ... ما پيريم ... پيرمرديم ... عليل وذليل ...

سلام گرامي ...
ممنون ازشما ... منورشديم به ذکر دعاي فرج ...
اما گرامي اگر براي ما ... هزار دعا هم بخوانيد ... تا تريلي دربست نياوريد ... خبري از قايق پارويي اهدايي نيست ... والله ...

سلام دوست بزرگوار وارجمند

وبلاگ زيبايي داريد..قطعادنيارا زيبا مي بينيد..
سلام

ممنون از راهنماييتون ، ولي چيزي اشتباهي تايپ نشده
شما کدوم قسمت رو ميگين ؟

+ تلاشگران 
عمر از کف رايگاني مي رود
کودکي رفت و جواني مي رود
اين فروغ نازنين بامداد
در شباني جاوداني مي رود
اين سحرگاه بلورين بهار
روي در شامي خزاني مي رود
چون زلال چشمه سار کوه ها
از بر چشمت نهاني مي رود
ما درون هودج شاميم و صبح
کاروان زندگاني مي رود
+ تلاشگران 
سلام ايام به خير وشادي


ميان همه جوي ها که همراه

همه رودها به دريا سرازير مي شوند

جوي کوچکي هم بود که

هيچ ميل سرازير شدن به

دريا را نداشت وقتي

ساير جويها از او پرسيدند چرا ؟

گفت : هر چند در مقابل عظمت دريا

بس ناچيز و خوارم ! اما من

گمنامي گم نشده را

بيشتر از شهرت گم شده دوست دارم .!

عطار نيشابورى


صد هزاران اوليا، روى زمين
از خدا خواهند مهدى را يقين
يا الاهى، مهديم، از غيب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
مهدى هاديست تاج اتقيا
بهترين خلق برج اوليا
اى ولاى تو معين آمده
بر دل و جانها همه روشن شده
اى تو ختم اولياى اين زمان
وز همه معنى نهانى، جان جان
اى تو هم پيدا و پنهان آمده
بنده ?عطارت? ثناخوان آمده

فيض کاشانى

الا يا ايها المهدى، مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
صبا از نکهت کويت نسيمى سوى ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابيد در دلهاى مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
دل بى‏بهره از مهرت، حقيقت را کجا يابد
حق از آيينه رويت، تجلى کرد بر دلها
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
به حق سجاده تزيين کن، مَهِل محراب و منبر را
که ديوان فلک صورت، از آن سازند محفلها
شب تاريک و بيم موج و گردابى چنين هايل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
اگر دانستمى کويت، به سر مى‏آمدم سويت
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها
چو بينى حجت حق را، به پايش جان فشان اى فيض!
متى ما تلق من تهوى، دع الدنيا و اهملها .

آدينه بر آدينه گذشت و خبرى نيست

من منتظر صبح درخشان تو هستم

چون خانه بدوش شب هجران تو گشتم

آشفته‏ تر از موى پريشان تو هستم

الا اى عطر دين ما کجايى ؟

شه خضرانشين ما کجايى؟

مذاب کوره آهنگرانم

به يادت جمعه‏ها در جمکرانم

تو را احوال مى‏پرسم زمردم

چه در سهله، چه در کوفه، چه در قم
احمد عزيزى

دلم پر ز بوى ياس کردم

خدا را پيش تو احساس کردم

زمستانهاى من دور از بهارن

د تمام جمعه‏هايم بى قرارند
سيدمحمد موسوى‏پور

در آسمان دل گل مهتاب خنديد خورشيد بعد از فترت ديرينه گل کرد من جمعه‏ها را کوچه کوچه خيمه بستم اما نگاهت در کدام آدينه گل کرد اشک محبت ريخت از چشمان عاشق وقتى سيماى تو در آدينه گل کرد
غلامرضا زربانويى - رضا

صبح بى تو

صبح بى تو رنگ بعد از ظهر يک آدينه دارد

بى تو حتى مهربانى حالتى از کينه دارد

بى تو مى‏گويند تعطيل است کار عشقبازى

عشق اما کى خبر از شنبه و آدينه دارد

جغد بر ويرانه مى‏خواند به انکار تو اما

خاک اين ويرانه‏ها بويى از آن گنجينه دارد

خواستم از رنجش دورى بگويم يادم آمد

عشق با آزار خويشاوندى ديرينه دارد

در هواى عاشقان پر مى‏کشد با بى قرارى

آن کبوتر چاهى زخمى که او در سينه دارد

ناگهان قفل بزرگ تيرگى را مى‏گشايد

آنکه در دستش کليد شهر پر آيينه دارد.

تنفس صبح صفحه 46

قيصر امين پور
سلام




ممنون




ممنون




اى يأسِ من خسته به دنبال اميدت
بايد چه کند آنکه نه ديد و نه شنيدت
رؤياى من آويخت ز هر باغ و بهارى
اما گل نرگس! تو کجايى که نديدت
تا کى بنشينم به اميدت که بيايى
تا کى بنشينم که بيايى به اميدت!
شب در شده و ماه بر آن روزنه قفل
پيداست فقط تکه‏اى از صبح سپيدت
پيداست که مى‏رقصد و نزديک مى‏آيد
از روزن در روشنى شاه کليدت!
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >