چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    51   52   53   54   55    >>    >
 
دکتر جليلي: فتن? 88 به‌خاطر اين بود که بعضي‌ها ارزش رأي خود را بيشتر مي‌دانستند و مي‌خواستند رأي مردم شهرستانها و روستاها را وتو کنند؛ اما ولايت فقيه در برابر آنها ايستاد
+ شهيدان خدا 
کم کم دلم از اين و از آن سير ميشود
با چشم مهربان تو تسخير ميشود
هر روز پشت پنجره مي ايستم وبعد..
اشکي که تا گونه سرازير ميشود
اين خوابها که همسفر هر شب منند
يک روز مو به مو همه تعبير ميشود
اللهم عجل لوليک الفرج
+ شهيدان خدا 
حضرت مهدي (ع):
من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
+ شهيدان خدا 
دلــم به مستحبي خوش است که جوابش واجب است:

الســــلام عليــک يا صاحــب الزمـــان (عج)

دکتر جليلي: هنر امام، برپايي نظامي بود که در آن، ارزش رأي يک تهراني با ارزش رأي يک بشاگردي برابر است
+ شهيدان خدا 
اول و آخر عشقا خودتي
واسه من تموم دنيا خودتي
برا يوسف جايي پيدا نميشه
وقتي که يوسف زهرا خودتي
من ازت يه خواب ببينم بسمه
توي خواب پيشت بشينم بسمه
خواسته ي زياديه پيشت باشم
اسممو ببر همينم بسمه
به چشمام اگه غبارت بخوره
توي کوچمون گذارت بخوره
مي ميرم من مي ميرم من مي ميرم
تاشايدجونم به کارت بخوره
جمعه دلگير و دلگير توئه
آسمون تشنه ي تصوير توئه
مادرت منتظر ظهورته
خشم عباس توي شمشير توئه
امام خميني (ره):ملت بايد به اشخاصي که احتمال انحراف در آنان مي‌رود رأي ندهند.


شعبان بهانه اي است براي دوستي با خدا ،

لحظه هايت سرشار از اين دوستي باد.


ماه ميلاد سه پرچم دار عشق

دلبر و دلداده و دلدار عشق

ماه ميلاد سه ماه عالمين

سيد سجاد و عباس و حسين(ع)

ولادت سه نور ولايت بر شما دوست عزيز مبارک


+ تلاشگران 
براي تكان دان خودتان از سرتان كمك بگيريد
اما براي تكان دادن ديگران از قلبتان

[گل][گل]
ممنون دوست خوبم
براي همه دوستان از جمله شما و خانواده محترمتان در خانه خدا دعا کردم.
اميدوارم هرچه زودتر اين سفر معنوي نصيب شما و خانواده بشود
موفق باشي

با اينکه بي وفا شده ام با وفا ببخش

اين بار محض خاطر زهرا(س) مرا ببخش

خود را اسير بند معاصي نموده ام

من توبه مي کنم تو فقط بنده را ببخش

خوبي نکرده ام که تو خوبي کني ولي

آقا بيا و جان عزيزت شما ببخش

بد کرده ايم يوسف در چاه فاطمه(س)

يا ايّها العزيز دل ما بيا ببخش

اينجا تمام يوسف خود را فروختند

اين قوم را به خاطر مشتي گدا ببخش

کنعان خراب گشت و صفا پر کشيد و رفت

ديگر بيا به کلبه ي احزان صفا ببخش

يا اباصالح المهدي ادرکني

پائيز شدفصل بهاري که به من دادند
طي شد تمام روزگاري که به من دادند

خورشيد پيشم هست اما من نمي بينم
نفرين به اين چشمان تاري که به من دادند

يعقوب نابيناي راه يوسفم کرده
اين گريه ي بي اختياري که به من دادند

از بس نيامد که زمان رفتنم آمد
اينگونه سرشد انتظاري که به من دادند

پايان کار "من" به وصل "او" نينجاميد
آخر چه شد قول و قراري که به من دادند

اي جاده ها! اي جمعه ها! اي مردم دنيا
کو وعده آن تکسواري که به من دادند

من آرزوي ديدنش را مي برم _ شايد ...
... گاهي بيايد تا مزاري که به من دادند

+ عشق است ابالفضل 
قصه‌ بالا رفتن، قصه‌ پله‌ پله‌ تا خدا.
قصه‌ آدم، قصه‌ هزار راه‌ است‌ و يك‌ نشاني.
قصه‌ جست‌و جو.قصه‌ از هر كجا تا او.

قصه‌ آدم، قصه‌ پيله‌ است‌ و پروانه، قصة‌ تنيدن‌ و پاره‌ كردن.

قصه‌ به‌ درآمدن، قصه‌ پرواز...
من‌ اما هنوز اول‌ قصه‌ام؛
يا حق
 <    <<    51   52   53   54   55    >>    >