سلام.
«دقيقهها يكي پس از ديگري ميگذشت، اما بسيار سنگين و ديرگذر. هر لحظهاي از آن سالي را تداعي ميكرد
يا رب كه كارها همه گردد به كام ما
نور حضور خويش فروزد امام ما
ما بادهي محبت او نوش كردهايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما
اي باد اگر به كوي امام زمان رسي
زنهار عرضه دار به پيشش پيام ما
گو همتي بدار كه مخمور فرقتيم
شايد بر آيد از مي وصل تو كام ما
از اشك در ره تو فشانديم دانهها
باشد كه مرغ وصل بيفتد به دام ما
فيضت به صبح و شام ز جان ميكند سلام
پيكي كجاست تا برساندسلام ما»
اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي