يك شهر دعا کرد و بلا كم نشد امسال
خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال
اي ماه چه دير آمدي از راه و عجيب است
دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال
پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود
مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال
جايي ننشستيم که يادي نشد از درد
شعري نسروديم که ماتم نشد امسال
صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت
يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال
در گريه نهفتيم عزاي شب خود را
تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال