نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
 

ما را ز خاک کرببلا آفريده اند

با ذوق چشم هاي خدا آفريده اند

ما را زخاک و يکصدوده خمره ي شراب

تنها به عشق آل عبا آفريده اند


آن تيغ که آمد به سر من از پشت

کمتر به سرم بود ز ضرب انگشت

سنگين تر اين تيغ رسيده به سرم

آن لحظه که زهرا به رخش آمد مشت

هـرگز فــريب حــيل? مردم نميخورم

من در بهشت عشق تو گندم نميخورم

دانشجوي جنونم و استاد من عــليست

من پاي بحث عشق عــلي جُم نميخورم


مادرسلام حال غريبت چگونه است؟

مادر بگو که رنج مصيبت چگونه است؟

حالي غريب داري و در فکر رفتني

دردي به سينه داري و حرفي نمي زني

داري براي رفتن خود چانه مي زني

موي مرا به گريه چرا شانه مي زني

رحلت ياور يار رسول الله صلي الله عليه وآله تسليت باد

..............بروزم..............
اللهم عجل لوليک الفرج

تمام لحظه‌هاي سرد و بي‌سكوت را به انتظار لحظه ظهور تو نظاره كرده‌ام. نمي‌دانم چرا... . و نام زيباي تو را بر ديوار قلبم حك كرده‌ام تا التيامي باشد بر زخم‌هايي كه از گذر ايام به يادگار داشتم.

اي مسافر غريب!

نمي‌دانم چرا...

جمعه‌ها نگاه من نمي‌رسد به اوج آسمان و بي‌كرانه‌ها!

نمي‌رسد به آنچه كه خدا به آن نظاره مي‌كند!

شايد اين بار نگاهم بي‌پرواست

شايد اين بار خدا از پي تنهايي دريا با ماست.
يا زهرا.حلال بفرماييد.
+ ذبيح الله محمدي بردبري 
زيارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زيارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان. اگر اين کار را بکني، دائمي مي شود؛ دائم در زيارت و نماز و ذکر و عبادت خواهي بود.
+ ذبيح الله محمدي بردبري 
سلام

نسيم رحمت وزيدن گرفته است.آسمان بوي اجابت مي دهد و زمين در ماه ميهماني خدا مشتاق و عاشق
پله پله تا خلوتگه راز،تا قبله گاه نياز و ميزبان چه مهربانانه منتظر است كه برگرديم به خويشتن خوب خود
ماه مهماني است و ميزبان رئوف و رحيم منتظر قلوب خالي از كينه است.دلهاي زلال و ساده كه جز نور معرفت و ايمان را در خود جاي نمي دهند


مردي زير باران از دهكده كوچكي مي گذشت . خانه اي ديد كه داشت مي سوخت و مردي را ديد كه وسط شعله ها در اتاق نشيمن نشسته بود .مسافر فرياد زد : هي،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : ميدانم .
مسافر گفت:پس چرا بيرون نمي آيي؟
مرد گفت:آخر بيرون باران مي آيد . مادرم هميشه مي گفت اگر زير باران بروي ، سينه پهلو ميكني
زائوچي در مورد اين داستان مي گويد : خردمند كسي است كه وقتي مجبور شود بتواند موقعيتش را ترك کند .

+ گل سرخ 

سلام

چه كنم تا كه شبي لايق ديدار شوم
بهر ديدار گل فاطمه بيدار شوم
همچو آن پير خراباتي و عاشق پيشه
چشم بيمار تو را بينم و بيمار شوم
همه ي ترس من اين است كه اي محرم راز
بروم باز از اينجا و گنه كار شوم
كاش مي شد به سويم نظري مي كردي
تا كه از خواب گنه يكسره بيدار شوم
عاشقان بي سر و سامان و گرفتار تواند
كاش از عشق تو من نيز گرفتار شوم
در بيابان گناه و هوس و بي كسي ام
كمكم كن كه دگر راهي گلزار شوم

و شما اين مسئولين، هميشه براي رضاي خدا گام برداريد و سخنان گهربار امام را فراراهتان قرار دهيد و به ياد توده مستضعف مردم باشيد، چرا كه مملكت مال اينهاست.

فرازي از وصيت‌نامه شهيد

و شما اين مسئولين، هميشه براي رضاي خدا گام برداريد و سخنان گهربار امام را فراراهتان قرار دهيد و به ياد توده مستضعف مردم باشيد، چرا كه مملكت مال اينهاست.

فرازي از وصيت‌نامه شهيد

دوري ودوستي کدام است؟
افســـانه هارارهاکن.
فاصله هايند که عشق رامي بلعد

من اگرنباشم ديگري جايم راپرميکنــــد
mer30
اين روز ها اگر در بند عادتيم
اما هنوز به فکر شهادتيم


بنگاه دنيا

دلم را سپردم به بنگاه دنيا
هي آگهي دادم اينجا و آنجا
و هر روز
براي دلم
مشتري آمد و رفت
و هي اين و آن
سرسري آمد و رفت

ولي هيچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسي قلب مرا وا نکرد

يکي گفت:
چرا اين اتاق
پر از دود و آه است
يکي گفت:
چه ديوارهايش سياه است
يکي گفت:
چرا نور اينجا کم است
و آن ديگري گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است

و رفتند و بعدش
دلم ماند بي مشتري
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدايا تو قلب مرا مي خري؟

و فرداي آن روز
خدا آمد و توي قلبم نشست
و در را به روي همه
پشت خود بست

و من روي آن در نوشتم:
ببخشيد، ديگر
براي شما جا نداريم
از اين پس به جز او
کسي را نداريم/////

يازهرا
سلام اپم منتظرتم[گل]
سلام الان بيداريد؟؟
 <    <<    16   17   18   19   20    >>    >