«غزل انتظار»
پيش روي چشمانم يک درخت و يک جاده
انتظار، چون طوفان، تکيه بر دلم داده
بي حضورت اي خورشيد! سر به صخره ميکوبند
ابرهاي بارانزاد، موجهاي آزاده
کوچه کوچه ميگردد، ماه هم به دنبالت
گرچه اهل اينجا نيست، اين دهاتي ساده
شاعرانه بايد داد، دل به آتش عشقت
عاشقانه بايد بود، در کنارت آماده
با تو ميشود خوشبو، روز و شب ، ولي بي تو
ميکشد به روي زخم، روزگار سمباده
پيش پايت اي مولا! - عاشقانه بي پروا -
سر به خاک ميسايند سروهاي آزاده