امام رضا سلام الله عليه: :
اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه‏ِ فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَيْرا فَخَيْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛

به خداوند خوشگمان باش، زيرا خداند مى‏فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏كنم.

هر آن کس کار با مولا ندارد
يقيناً بهره از معنا ندارد
به غير از آتش سوزان دوزخ
مقامي روز وانفسا ندارد

"يا صاحب الزمان (عج الله)"

آيت‌الله بهجت مي‌گويد:
اذن دخول حضرت سيدالشهداء(ع) گريه است، اگر اشک آمد امام حسين(ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شويد. هنگامي که از حضرت رضا(ع) اذن دخول مي‌طلبيد، به قلبتان مراجعه کنيد و ببينيد آيا تحولي در آن به وجود آمده است.
ايشالا بريد کربلا.

اى کاش بر قبرت حرم سازيم امامم

بر گنبدش پرچم بيافرازيم امامم

آييم پابوس و تو را زوّار گرديم

ما بى کسان هم لايق ديدار گرديم . . .


شهادت امام باقرتسليت...

امام علي عليه السلام مي فرمايد: شما را ب 5چيز سفارش مي کنم:
1 جز ب پروردگار اميدوار نباش
2 جز از گناه خود نترس
3 اگر از تو سوال شدو نميدانستي شرم نکن وبگو نميدانم
4 در آموختن آنچه نميداني خجالت نکش
5 در مشکلات وسختي ها صبور باش
نهج البلاغه

امام صادق عليه السلام:
کجايند زيباروياني که به جواني‌ خود مي‌نازيدند؟
کجايند پادشاهاني که شهرها ساختند و آن‌ها را با ديوارها مستحکم کردند؟
کجايند کساني که در جنگ‌ها همواره غالب بودند؟
روزگار با خاک يکسان‌شان کرد و راهي تاريکي‌ قبرها شدند. بشتابيد، بشتابيد! خود را نجات دهيد، خود را نجات دهيد!

کوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز
کار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز
يک نفر فردا زمين را نور باران مي کند
مهدي (عج الله) ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز

"السلام عليک يا اباصالح المهدي (عج الله)"

صبح جمعه در اين رهگذر چه مي خواهم؟!
به غير آمدنت از سفر چه مي خواهم؟!
برات نامه نوشتم سلام و ديگر هيچ
به جز سلامتي تو دگر چه مي خواهم؟!
"السلام عليک يا صاحب الزمان (عج الله)"

رسول خدا- صلّي الله عليه و آله- فرمودند:
« هر کس هزار بار بر من صلوات بفرستد، نميرد تا مژده بهشت گيرد. » و در رساله جمعه شهيد ثاني اين اثر را براي هزار بار صلوات در روز جمعه آورده.

در هياهوي زندگي دريافتم چ دويدن ها که فقط پاهايم را از من گرفت،در حالي ک گويي ايستاده بودم،چه غصه ها ک فقط باعث سپيدي مويم شد در حالي که قصه اي کودکانه بيش نبوددريافتم ک کسي هس ک اگر بخواهد ميشود و اگر نه نميشود به همين سادگي...
کاش نه ميدويدم و نه غصه ميخوردم فقط اورا ميخواندم

نمي‌دونم اين‌و كجا خوندم:
خداوند به هر پرنده دانه‌اي مي‌دهد...
.
.
.
اما آن دانه را در لانه‌ي او نمي‌اندازد

خـدايـا ...
دلـم مـرهـمـى مـيـخـواهـد از جـنـس خـودت ...
نـزديـک..
بـى خـطـر..
بـخـشـنـده..
بـى مـنـت..

دوري از خــــــدا . . .
بــدبــخــتــي اســتـــ . . .
نــهـ ايــن مــشــکــلــاتــ زودگــذر ايــن دنــيــا
پـَـ تــا يـــ چــيــزي شــد نــبــنــديــم بــ ايــن کــ مــن بــدبــخــتــم ×
بــســپــار بــ بــالــا ســري ×!× : )

دستت رو بيار بالا جوري که انگار تو دستت ابه چرا داري ادامه جمله رو مي خوني دستت رو بيار بالا به خداوند خواهش کن ......... التماس دعا