ورود اهلبيت به شام
گر شميم غـم و محنت بـه مشام آمده است
شــادي و هلهلـه از مردم شام آمده است
همــره قـافلـ? عتــرت يـاسيـن تـا شـام
بر سـرنيـزه سـر پــاک امــام آمده است
گرچه در صبح گهان است طلـوع خـورشيـد
خبر اين است که خورشيد به شام آمده است
با مـلائک ز فلـک گـريـه کنـان جبـرائيــل
در پي ديــدن ايـن مــاه تمام آمده است
مـادرش فـاطمـه از کرب و بــلا و کــوفــه
پي ديــدار گُلش گــام به گـام آمده است
گرچه خون مي چکد از گردن و پايش ، نگريد
رهبــرقـافلــ? شــورو قيــام آمده است
اشـک حلقــه زده در ديــد? او، پيش امـام
پيرمـردي که پي عـرض سلام آمده است
سخـن زينب و سجّــاد پي محــو ستـــم
ذوالفقـاري است که بيرون ز نيام آمده است
شرم دارم که بگويم به چه قصـدي با سنگ
هـر طـرف سنگــدلي بر لب بام آمده است
اي «موسوي»بنگـر از همـه ســو، خــار غمي
پـي آزار گُـل خيــــر اَنـــام آمــده است
مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان
بيت آيت الله موسوي
zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com