از امام صادق (عليه السلام) سوال شد:
كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل فى الف شهر ليس فيها ليلة القدر؛
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
لو يعلم العبد ما فى رمضان لود ان يكون رمضان السنة؛
اگر بنده «خدا» مىدانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مىداشت كه تمام سال، رمضان باشد.
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور؛
هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
راس السنة ليلة القدر يكتب فيها ما يكون من السنة الى السنة؛
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مىشود.
امام على (عليه السلام) فرمود:
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى؛
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار؛
رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانهاش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم.
ان ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر ليلة منه؛
درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ؛
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مىافزايد و گناهان را پاك مىكند و آن ماه بركت است.
من صام ثلاثة ايام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرين متتابعين؛
هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مىكند.
من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه؛
هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى شود
در دوران کودکي روزي امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام ديدند که پيرمردي وضو مي گيرد، اما وضوي او اشکال دارد. براي آن که او را متوجه اشتباه خود کنند و در عين حال به گونه اي اين کار را انجام دهند که پيرمرد ناراحت نشود، هر دو جلو آمدند و به پيرمرد گفتند: «تو بين ما قضاوت کن که کدام يک از ما دو نفر وضويمان کامل است». آن گاه هر دو شروع به وضو گرفتن کردند. وقتي وضوي آن دو تمام شد، پيرمرد متوجه اشتباه خود شد و رو به آن دو کرد و گفت: «وضوي هر دوي شما کامل است و وضوي من درست نبود. اکنون شيوه صحيح وضو گرفتن را از شما بزرگواران آموختم».