نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    56   57   58   59   60    >>    >
 
+ ناصر 
هيچ کس با من نيست
مانده ام تا به چه انديشه کنم
مانده ام در قفس تنهايي
در قفس ميخوانم:
چه غريبانه شبيست شب تنهايي من
?بساني زي که اکنونت بخندد
چو رودي کز سياحت بر نگردد
نمي پرسي چه رفته ست و چه آيد
به دم رود و به تَعليلي بگندد

?زمه رويي شبي افسانه خواهم
به بالينش تبي جانانه خواهم
نشد آهو خرامانش به صياد
به وصلش جَهد بس مردانه خواهم


چو شهنام و به گيتي شُهره اي باش
به فرزيني ، سپه را مهره اي باش
گدايي کن طريق رحمتش را
به هر نام و مقام و چهره اي باش


چو تر دامان عشقي دل بيآذين
چه ميترسي ز القاب و عناوين؟
گرش مُفتي دغل ني شدد به منبر
بگفت ايزد به عشق آيد نه آئين


چو تَنبورم بديد آتش به جانم
به طِرزي مبتلا هِي هو ندانم
بگفتا سينه زخم زخمه اش ده
چو من کز ميل تو نغمه زنانم


چنانم باده دادي ره گُمَم شد
نبيذ و لعل طوبي زمزمم شد
رهم گم کرده اي خويشت بيابم
رهت يابم چو دل جام جَمَم شد



دقايق را چه ميداني تو هر دم ؟
چو از خويشت گذشتند و نه از هم
گذارش درد فردا را به فردا
که اينک وقت مي باشد نه ماتم



چه شد صاحب دل و صاحب صفا کو
طَرَب خيــــزان و مجلس بـي جفا کو
ملول از عاقلانـــــــــــــي کم خرد ، ما
زخود بــــي خود شدن ها در خفا کو




چـــو جان از تن بشـــــد جاني دگــر شد
نـدانستــي ولـــــــــــــي زيرت زبــر شد
شهي مسکين و سائِل گشت وآن سو
گدايـــش تــاج سلطاني بـــــه سـر شد



خدا مي‌خواست تا تقدير عالم اين چنين باشد
کسي که صاحب عرش است، مهمان زمين باشد
خدا در ساق عرش خويش جايي را برايش ساخت
که حتّي ماوراي ديده‌ي روح الامين باشد
علي را قبل از آدم آفريد و در شب معراج
به پيغمبر نشانش داد تا حقّ اليقين باشد
خدا مي‌خواست از رخساره‌ي خود پرده بردارد
خدا مي‌خواست تا دست خودش در آستين باشد
علي حبّه جنّه، قسيم النّار و الجنّه
خدا مي‌خواست آن باشد ،خدا مي‌خواست اين باشد
به جز نام علي در پهنه‌ي تاريخ نامي نيست
که بر انگشتر پيغمبران نقش نگين باشد
مرا تا خطبه‌هاي بي الف راهي کن و بگذار
که بعد از خطبه‌ي بي‌نقطه ي تو نقطه چين باشد
مرا در بيت، بيت شعرهايم دستگيري کن
غزل هاي تو بي اندازه بايد دلنشين باشد
غزل لطف خداوند است، شاعر ها خبر دارند
غزل خوب است در وصف اميرالمؤمنين باشد
خدا نام ولي را بُرد بالا
پيام ينجلي را بُرد بالا
تمام دست ها بودند آنجا
ولي دست علي را بُرد بالا
+ گنبدطلايي 
بيا اي عزيز دل فاطمه (س)
نما شام هجر مرا خاتمه
مرا با خودت آشنا کرده اي
صداي من بي وفا کرده اي

"السلام عليک يا صاحب الزمان (عجل الله)"
+ گنبدطلايي 
در عصر نبي گر بشکستند همه عهد علي را

گر خانه نشين کرد عدو از ستم خويش ولي را

ما درس گرفتيم در اين نهضت اسلامي ايران

تنها نگذاريم دمي رهبر خود سيدعلي را
+ گنبدطلايي 
شخصي از پيـامبر (ص) پــرسيد: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحــفه اي است به نــزد شما، آيا از جانب شما تحفه اي براي ايشــان خواهد بــود؟
آن حــضرت فــرمود:
«امروز، صلوات امّت بر من، تحفه اي است از ايشان براي من؛ و فردا، تحفه ي من براي ايشان، در بهشت خواهد بود. »
+ گنبدطلايي 
دعا پشت دعا براي آمدنت
گناه پشت گناه براي نيامدنت،
دل درگير ميان اين دو انتخاب!
کدام آخر؟ آمدنت يا نيامدنت...
تعجيل در ظهور صلوات.
 <    <<    56   57   58   59   60    >>    >