درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
پرستار به صورت رنگ پريده و لب هاي ترک خورده مجروح حاج احمد هم متوسليان نگاه کرد و بعد به پاهاي زخمي اش. گفت: «برادر اجازه بدهيد داروي بي هوشي تزريق کنم. اين طوري کمتر درد مي کشيد.» حاجي هم ناله اي کرد و گفت: «نه! بي هوشم نکن! دارويت را نگهدار براي آنهايي که زخم هاي عميق تري دارند.»