آموزش پیرایش مردانه اورجینال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    41   42   43   44   45    >>    >
 
+ سپهري 
از صداي گذر آب چنان ميفهمم تندتر از آب روان

عمر گران ميگذرد

زندگي را نفسي ارزش غم خوردن نيست

آنقدر سير بخند ، که نداني غم چيست......
+ سپهري 

روزگارا ..

که چنين سخت به من مي گيري...

باخبرباش که پژمردن من آسان نيست...
+ سپهري 
همه در روز يک آدمي هستند و....در شب آدمي ديگر....

راز مهتاب را نميدانم در چيست ؟!

گويي شب رنگ شده است

اما....

اما اين را ميدانم ....

من دلم براي آن " آدمي ديگر" تنگ شده است ....

اگر در پائيز آمدي

سبزترين پيراهنت را تن کن

که مزرع? زرد دلم

تشن? يک قطره بهارست بهار !

اغوشــي باش و من را به اَندازه تمام اشتباهاتم بغل کن...
بدون آنکه حرفي ميانمان رد و بدل شود ...
فقط نگاه باشــد و نفس ...
زندگي آنقدرها دوام نمي آورد ...
همين حالا هم دير است!!
دلم يک اتفاق ...

نه !

يک معجزه مي خواهد ...

دستي که سرم را به شانه ي تو برساند

و ...

ببارم همه ي اين روزها را ...!
قاصدکي ميشوم
در دستانت
در من ميدمي
و من
به دوردست ها پرواز ميکنم
امام على عليه السلام:

«ما أَضمَرَ أَحَدٌ شَيئا إِلاّ ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَصَفَحاتِ وَجهِهِ»

هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد.
نهج البلاغه، حكمت 26

اميرالمومنين عليه السلام در وصيت خود به امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:«با پوشش و حجابي که براي همسرانت قرار مي‌دهي، چشم آنان را از هوس و حرام بازمي‌داري، چرا که حجاب براي آنها ثبات بيشتري به ارمغان مي آورد. از خروج بي‌حساب و بي‌رويه زنان جلوگيري کن، زيرا مفاسدي دارد؛ و اگر مي‌تواني، کاري کن که همسرانت غير از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند

اشک ميريزد زدلتنگى ما ، مى نوازد ديده گريان ما
نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است ميستايمش ، چون لايق ستايش است ارسال نظر

گاهي خدا درها را ميبندد و پنجره ها را قفل ميکند ، چه زيباست فکرکنيم شايد بيرون طوفان مي آيد

من خدا را دارم! کوله بارم بر دوش سفرى مى‎ ‎بايد،سفرى تاته تنهايى محض، هرکجا لرزيدى،از سفر ترسيدى فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!

جز خدا کيست که در سايه ي مهرش برويم / رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست
اي خداي بزرگ به من کمک کن تا وقتي ميخواهم در مورد راه رفتن آدمي قضاوت کنم ، کمي با کفش هاي او راه بروم . . .

 <    <<    41   42   43   44   45    >>    >