سأل ابن الكواء عليّا عليه السلام عن السنة و البدعة و عن الجماعة و الفرقة.فقال عليه السلام: يا بن الكواء حفظت المسألة فافهم الجواب: السنة- و اللّه- سنة محمّد صلّى اللّه عليه و آله و البدعة ما فارقها، و الجماعة- و اللّه- مجامعة أهل الحق و إن قلّوا و الفرقة مجامعة أهل الباطل و إن كثرو
ابن الکواء از حضرت علي عليه السلام از سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه سوال کرد پس فرمود اي پسر کواء سؤال را حفظ کن و جواب را بفهم فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندك باشند و تفرقه، همدستى با اهل باطل است هر چند بسيار باشند.
اِعلَموا اَنَّ اللّهَ تعالى قَد فَرَضَ عَلَيكُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَكَها فى حَياتى وَ بَعدَ مَماتى وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّهُ شَملَهُ وَ لا بارَكَ لَهُ فى اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَكاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَكَةَ لَهُ حَتّى يَتوبَ؛
بدانيد كه خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان كه در زندگى و پس از مرگ من، از روى سبك شمردن و يا انكار، آن را ترك كنند، با وجود اينكه پيشواى عادلى دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در كارشان بركت ندهد، آگاه باشيد نه زكات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذيرفته است. بدانيد كه زندگى آنان بركتى نخواهد داشت، مگر توبه كنند.
به اميد روزي که متن تمام اس ام اس ها يک جمله باشد: مهدي آمد
----------------------------------------------
مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛
شتاب کردن در کاري پيش از بدست آوردن توانايي و سستي کردن بعد از به دست آوردن فرصت از ناداني است.
ثلاث من كنّ فيه لم يندم: «ترك العجلة، و المشورة، و التوكّل عند العزم على اللّه عزّ و جلّ».
سه چيز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشميان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصميم گيري
اِنَّما اَهلَكَ النّاسَ العَجَلَة وَ لَو اَنَّ النّاسَ تَثَـبَّتوا لَم يَهلِك اَحَدٌ؛
مردم را، در حقيقت، شتابزدگى به هلاكت انداخته است، اگر مردم، از شتابزدگى به دور بودند، هيچ كس هلاك نمى شد.
اَلغيبَةُ أَن تَقولَ فى أَخيكَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَيهِ و َأَمَّا الامرُ الظّاهِرُ فيهِ مِثلُ الحِدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا؛
غيبت آن است كه درباره برادرت چيزى بگويى كه خداوند آن را پوشيده نگه داشته است، اما (گفتن) خصلتهاى آشكارى چون تندخويى و شتاب زدگى غيبت نيست.
إنَّ العَبدَ إذا کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ لَم يَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا يُکَفِّرُهَا ابتَلَاهُ بِالحُزنِ لِيُکَفِّرُهَا.
هر گاه گناهان بنده اي زياد شود و عملي که آن گناهان را بپوشاند، نداشته باشد، خداوند او را به غم و اندوه مبتلا کند، تا کفاره گناهانش شود.
لا تأمَن عَلَي نَفسِکَ صَغيرَ مَعصيةٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذِبٌ عَلَيهِ.
خودت را از (عقوبت) گناه کوچک در امان مبين، چه بسا که به خاطر همان کيفر بيني
مَن کَثُرَه فِکرُهُ في المَعاصي دَعَتهُ إلَيها
کسي که زياد درباره گناهان فکر کند گناهان او را به سوي خود بکشاند.
ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القُلوبُ إلّا لِكَثرَةِ الذُّنوبِ.چشمها بي اشك نشد مگر به سبب سختْدلى، و قلبها سخت نشد مگر از زيادىِ گناه.