مَن أَمَرَ بِالمَعرُوفِ وَنَهى عَنِ المُنكَرِ فَهُوَ خَليفَةُ اللّهِ فِى الرضِ وَخَليفَةُ رَسُولِهِ؛
هر كس امر بمعروف و نهى از منكر نمايد، جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
وَماأعمالُ البِرِّ كُلُّها وَالجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛
همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطرهاى است در درياى عميق.
إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ سَبيلُ الأنبياءِ ، وَمِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، وتَأمَنُ المَذاهِبُ ، وتَحِلُّ المَكاسِبُ ، وتُرَدُّ المَظالِمُ ، وَتَعمُرُ الأرضُ ، وَيُنصَفُ مِنَ الأعداءِ ، وَيَستَقيمُ الأمرُ؛
امر بمعروف و نهى از منكر راه و روش پيامبران و شيوه صالحان است و فريضه بزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن بر پا مىشود، راهها امن مىگردد و درآمدها حلال مىشود و حقوق پايمال شده به صاحبانش برمىگردد، زمين آباد مىشود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مىشود و كارها سامان مىپذيرد.
لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَإذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ و َلَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛
تا زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به يارى يكديگر بشتابند در خير و سعادت خواهند بود، اما اگر چنين نكنند، بركتها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه ديگر سلطه پيدا كنند و نه در زمين ياورى دارند و نه در آسمان.
أوحَى اللّهُ تَعالى إلى شُعَيبٍ النَّبِىِّ إِنّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِكَ مِائَةَ أَلفٍ: أَربَعينَ أَلفا مِن شِرارِهِم وَسِتّينَ أَلفا مِن خيارِهِم فَقالَ: يارَبِّ هؤُلاءِ الشرارُ فَما بالُ الخيارِ؟! فَأَوحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيهِ: داهَنُوا أَهلَ المَعاصى فَلَم يَغضِبُوا لِغَضَبى؛
خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود كه: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم كرد: چهل هزار نفر بدكار را، شصت هزار نفر از نيكانشان را. شعيب عرض كرد: پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نيكان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود كه: آنان با گنهكاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نيامدند.
مَن رَأى مِنكُم مُنكَرا فَليُغَيِّرهُ بِيَدِهِ ، فَإن لَم يَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم يَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِكَ أضعَفُ الإيمانِ؛
هر كس از شما منكرى ببيند بايد با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغيير دهد، كه پائينترين درجه ايمان همين (تغيير قلبى) است.
لا يَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا يَنهى عَنِ المُنكَرِ إلاّ مَن كانَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفيقٌ بِما يَأمُرُ بِهِ رَفيقٌ فيما يَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فيما يَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فيما يَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما يَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما يَنهى عَنهُ؛
امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانهروى نمايد و به آنچه امر و نهى مىكند، دانا باشد .
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَيدَهُ؛
هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.
إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنكَرِ لا يُقَرِّبانِ مِن أَجَلٍ وَلا يَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لكِن يُضاعِفانِ الثَّوابَ وَيُعظِمانِ الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما كَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛
امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مىكنند و نه از روزى كم مىنمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مىسازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانهاى است نزد حاكمى ستمگر.
إذا لَم يَأمُروا بِمَعروفٍ وَلَم يَنهَوا عَن مُنكَرٍ وَلَم يَتَّبِعوا الأخيارَ مِن أهلِ بَيتى ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم شِرارَهُم ، فَيَدعوا عِندَ ذلِكَ خِيارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛
هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا كنند امّا دعايشان مستجاب نشود .
مَا السَّيْفُ الصّارِمُ فى كَفِّ الشُّجاعِ بِاَعَزَّ لَهُ مِنَ الصِّدْقِ؛
شمشير بُرّنده در دست شجاع براى او دشمن شكن تر از راستگويى نيست.
أَكلُ السَّفَر جَلِ قُوَّةٌ لِلقَلبِ الضَّعيفِ وَهُوَ يُطَيِّبُ المِعدَةَ وَيُذَكِّى الفُؤادَ وَيُشَجَّعُ الجَبانَ وَيُحَسِّنُ الوَلَدَ؛خوردن به، قلب ضعيف را قوى، معده را پاك، ترسو را شجاع و فرزند را زيبا مىكند.
كانَ النَّبىّ صلىاللهعليهوآله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبياءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَكَيْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا اَمينا، صادِقا، حاذِقا، اَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيا، كميا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَميُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا كاهِنا و لا عَيافا؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله پيش از مبعوث شدن، بيست خصلت از خصلتهاى پيامبران را دارا بودند، كه اگر كسى يكى از آنها را داشته باشد، دليل عظمت اوست؛ چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، استوار، سخنور، عاقل، با فضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيبگو و پيشگويى همنشين نبودند.
اَلصَّرعَةُ كُلُّ الصَّرعَةِ الَّذى يَغضبُ فَيَشتَدُّ غَضَبُهُ وَيَحمَرُّ وَجهُهُ وَيَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَيَصرَعُ غَضَبَهُ؛كمال دليرى آن است كه كسى خشمگين شود و خشمش شدّت گيرد و چهره اش سرخ شود و موهايش بلرزد، امّا بر خشم خود چيره گردد.