نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    101   102   103   104   105    >>    >
 
ياابالحسن. . .
دلم هواي ديدنت کرد. . .
يا طلعت الرشيده برگرد. . .
اي روشني بخش دلم تو افتابي. . .
کي ميشود بي پرده بر دنيا بتابي؟
ابر بهارم يابن زهرا،تا کي ببارم يابن زهرا؟
اي آخرين مسافر دنيا کجايي؟
اي يوسف صحرايي زهرا کجايي؟
برکرد که بر بهارمان ميخندند
يک عده به حال زارمان ميخندند
انقدر نبودنت به طول انجاميد دارند به انتظارمان ميخندند
<اللهم عجل الوليک الفرج>
شايد اين جمعه بيايد شايد....
اي چاره ي درماندگان ادرکني
اي مونس و يار بي کسان ادرکني
من بي کسم و خسته و مهجور و ضعيف
يا حضرت صاحب الزمان ادرکني
اللهم عجل لوليك الفرج
اگر مهدي زهرا باز گردد
جهان آيينه اعجاز گردد
سرم را پيش پايش مي گذارم
که با خاک رهش دمساز گردد
اللهم عجل لوليك الفرج
امـام صادق(عليه السلام): " طـاقـت کـه تـمـام مـي شود ، فــرج پـديـد مـي آيــد ". . . راستي عجب طاقـــــــــــــــتي داريم مــــــا !!!
جــمـعـه يــعـنـي...يــک غــروب وعــده دار وعـــده تــرمـيـم قــلـب يــــاس زار جــمـعـه يـعـنـي...مـــادر چــشـــم انـــتـــظار درهــواي ديــــدن روي نـــــگـــار
جـمـعـه يـعـنـي...يـه سـمـاء دلــواپـسي مــي شـود مــولا بـه داد مــا رسي
بــاز هــم آديـنـه اي آمــد ولــي مـهـدي کـجـاسـت...يــک نـفـر مـيـگـفـت مـهـدي جـمـعـه ها کــربـبـلاسـت...رو بــه سـوي کــربـلا کــردم کــه فـريــادش زنــم...بــازهــم بــا نــدبــه اي از هـجـر مــولا دم زنــم...آمــد از سـويــي نـدايــي؛ اي اهــل انـتـظـار...انــدکي ديـگـر صـبـوري؛ مـيـرســد ديــدار يـــار....
نه شهر دارد،نه کوه و صحرا،توان وتاب جنون ما را/
به شهر ما را زنند زنجير،به کوه و صحرا زنند خارا/
تمام عالم شوند اگر جمع،حريف جوش جنون نگردند/
که ميتواند عنان بگيرد،خروج از جان گذشته ها را/
خداي را اي هميشه حاضر،وليک غايب به چشم ظاهر/
خمار ما را ز پا در آورد،بيا و بشکن خمار ما را/
اي تمام آرزويم. . .غم تو شد"آبرويم"
آقا درددل زياده. . .از کجا برات بگويم؟
تويي اوج مهربوني. . .اي هماي آسموني
من بدنبال تو هستم. . .که شايد بدي نشوني.يا مهدي :"ادرکني"
من عاشق و تو دلبرا...
من بينوا تو "پادشــــا"...
شاها نظر کن بر گدا...
ياابالحسن ياابالحسن...
+ خاک پاي سيّد علي 
سلام

مرا با عشق خود درگير کردي / به پايم با غمت زنجير کردي

بدان دنياي بي تو هيچ باشد / دلم را از زمانه سير کردي

تو با رفتن به پشت ابر ايّام / غروب جمعه را دلگير کردي

يا اباصالح ادرکني . . .

اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي
به شانه ام زدي

که تنهايي ام را تکانده باشي

به چه دل خوش کرده اي ؟!

تکاندن برف

از شانه هاي آدم برفي ؟!
mer30
کوچه اي است تنگ و تاريک، پيچ در پيچ و ناهموار

در انتها دريست که به سوي ويرانه مي رود

که به ميعاد گاه عشق منتهي خواهد شد

که من روزي آنجا را قلب خود مي پنداشتم.

کوچه خمي است قلب من

که سنگفرش هايش عطش انتظار قدم هاي آشنايي را نفس مي کشد..
mer30
تنهايي، شاخه درختي است پشت پنجره ام گاهي لباس برگ مي پوشد گاهي لباس برف اما،

هميشه هست
mer30
 <    <<    101   102   103   104   105    >>    >