مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنيا؛
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش مي افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنيا باز مي ماند.
اَفضَلُ ما يَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلي اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛
بهترين چيزي که بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرب پيدا مي کند، نماز است.
يَنبَغى لِمَن عَرَفَ اللّه سُبحانَهُ أَن لا يَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ و َخَوفِهِ؛
كسى كه خداى سبحان را مى شناسد، شايسته است دلش از بيم و اميد به او خالى نباشد.
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛
بهترين عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشايش است.
ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛خدا را نشناخته آن که نافرماني اش کند.
وَلايَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ وَ لا نُجومُ السَّماءِ وَ لا سَوا فِى الرّيحِ فِى الهَواءِ و َلا دَبيبُ النَّملِ عَلَى الصَّفا و لا مَقيلُ الذَّرِّ فِى اللَّيلَةِ الظَّلماءِ يَعلَمُ مَساقِطَ الوراقِ وَ خَفِىِّ طَرَفِ الحداقِ؛
شمار قطره هاى آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراكنده در هوا و حركت مورچه برسنگ بزرگ و خوابگاه مورچگان در شب تاريك بر او پوشيده نيست و محل ريزش برگها و بر هم خوردن پلكها را مى داند.
... عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرينَ و َنَجوَى المُتَخافِتينَ وَ خَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ وَ عَقدِ عَزيماتِ اليَقينِ... ؛
خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته رازگويان و به هر گمان كه در خاطرى نهفته است و به هر تصميمى كه از روىِ يقين گرفته شود.
أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه أَكثَرُهُم لَهُ مَسأَلَةً؛
خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
إِنَّما قُلتُ اللَّطيفُ، لِلخَلقِ اللَّطيفِ و َلِعِلمِهِ بِالشَّى ءِ اللَّطيفِ أَلاتَرى إِلى أَثَرِ صُنعِهِ فِى النَّباتِ اللَّطيفِ و َغَيرِ اللَّطيفِ و َفِى الخَلقِ اللَّطيفِ مِنَ أَجسامِ الحَيوانِ مِنَ الجِرجِسِ و َالبَعوضِ و َما هُوَ أَصغَرُ مِنهُما مِمّا لايَكادُ تَستَبينُهُ العُيونُ بَل لايَكادُ يُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّكَرُ مِنَ النثى و َالمَولودُ مِنَ القَديمِ فَلَمّا رَأَينا صِغَرَ ذلِكَ فى لُطفِهِ ... عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطيفٌ؛
گفتم لطيف است، چون هم موجودات لطيف آفريده و هم به چيزهاى ظريف و ريز آگاهى دارد. آيا نشانه آفرينش او را در گياهان ظريف و غير ظريف و در پيكرهاى ظريف و ريز جاندارانى چون كك و پشه و كوچك تر از اينها را نمى بينى كه تقريبا به چشم ديده نمى شوند و از بس ريزند نر و ماده آنها و نوزاد و كهن زادشان از يكديگر تشخيص داده نمى شوند. پس چون ريزى و ظرافت اين چيزها را ديديم... پى برديم كه آفريننده اين موجودات نيز لطيف است.
إِنَّ اللّه خَلَقَ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالارضَ مِائَةَ رَحمَةٍ كُلُّ رَحمَةٍ طِباقُ ما بَينَ السَّماءِ و َالارضَ فَجَعَلَ مِنها فِى الارضِ رَحمَةً فَبِها تَعطِفُ الوالِدَةُ عَلى وُلدِها و َالوَحشُ و َالطَّيرُ بَعضُها عَلى بَعضٍ و َأَخَّرَ تِسعا و َتِسعينَ فَإِذا كانَ يَومُ القيامَةِ أَكمَلَها بِهذِهِ الرَّحمَةِ؛
خداوند روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، صد رحمت بيافريد كه هر يك از آنها ميان زمين و آسمان را پر مى كند و يكى را در زمين قرار داد كه بوسيله آن مادر به فرزند محبت مى كند و حيوانات وحشى و پرندگان به يكديگر مأنوسند و نود و نه رحمت را نگه داشته و همين كه روز قيامت شود اين يك رحمت را نيز بر آن مى افزايد.
وَ قَد سَأَلَهُ ابنُ أَبِى العَوجاءِ: وَ لِمَ احتَجَبَ عَنهُم و َأَرسَلَ إِلَيهِمُ الرُّسُلَ؟ وَيلَكَ و َكَيفَ احتَجَبَ عَنكَ مَن أَراكَ قُدرَتَهُ فى نَفسِكَ؟ نَشَأَكَ و َلَم تَكُن وَ كَبَّرَكَ بَعدَ صِغَرِكَ و َقَوّاكَ بَعَدَ صَعفِكَ... وَ ما زالَ يَعُدُّ عَلَىَّ قُدرَتَهُ الَّتى هِىَ فى نَفسِىَ الَّتى لااَدفَعُها حَتّى ظَنَنتُ أَنَّهُ سَيَظهَرُ فيما بَينى وَ بَينَهُ؛
در پاسخ ابن ابى العوجاء كه پرسيد: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پيامبران را سويشان فرستاد؟ فرمودند: واى بر تو كسى كه قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشيده داشته است؟ تو را كه نبودى پديد آورد، كوچك بودى بزرگت كرد، ناتوان بودى توانايت گردانيد... حضرت پيوسته مظاهر قدرت خدا را كه در وجود من است و نمى توانم منكرشان شوم برايم برشمرد تا جايى كه خيال كردم بزودى خداوند ميان من و او ظاهر خواهد شد.